الغدیر همراه جلد 1

مشخصات کتاب

سرشناسه:امینی، عبدالحسین، 1281-1349

عنوان قراردادی:الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب. فرسی. برگزیده.

عنوان و نام پدیدآور:الغدیر همراه/ مؤلف عبدالحسین امینی نجفی؛ گزینش و ترجمه سیدابراهیم سیدعلوی

مشخصات نشر:تهران: مؤسسه فرهنگی نبأ، 1393

مشخصات ظاهری:96 ص. 38000 ریال

شابک:7-030-264-600-978 ج 1.

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:کتاب حاضر ترجمه، گزینش و انتخاب کتاب «الغدیر» اثر عبدالحسین امینی است.

مندرجات:واقعه غدیر

موضوع:علی بن ابی طالب علیه السلام، امام اول، 23 سال قبل از هجرت – 40 ق – اثبات خلافت

موضوع:غدیر خم

شناسه افزوده:سید علوی، سیدابراهیم، 1318 - ، مترجم

رده بندی کنگره:BP 54/223/الف 8 غ 4042146 1393

رده بندی دیویی:452/297

شماره کتابشناسی ملی:2573441

--------------

الغدیر همراه (جلد 1) (واقعة غدیر)

علامه عبدالحسین امینی نجفی

گزینش و ترجمه: سیدابراهیم سیدعلوی

ویراستار: عبدالحسین فخاری

حروفچینی و صفحه آرایی: چکاد

لیتوگرافی: ندا گرافیک / چاپ: دالاهو / صحافی: صالحانی

چاپ: اول 1393 / شمارگان: 2000 نسخه / قیمت: 38000 ریال

ناشر: انتشارات نبأ / تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از خیابان بهارشیراز،

کوچه مقدم، نبش ادیبی، پلاک 26، طبقه سوم

تلفکس: 77506602 – 77504683

شابک: 7-030-264-600-978

ص: 1

اشاره

ص:2

فهرست

پیشگفتار مترجم 5

پیشاهنگ سخن 7

واقعة غدیر 9

خطبة غدیر 12

نصّ غدیر 14

فصل 1/ راویان حدیث غدیر از صحابه 17

فصل 2/ راویان حدیث غدیر از تابعین 23

فصل 3/ راویان حدیث غدیر از دانشمندان، جز اصحاب و تابعین 27

قرن دوّم 27

قرن سوّم 28

قرن چهارم 29

قرن پنجم 31

قرن ششم 32

قرن هفتم 33

قرن هشتم. 34

قرن نهم 34

قرن دهم 35

قرن یازدهم 36

قرن دوازدهم 36

قرن سیزدهم 37

قرن چهاردهم 37

فصل 4/ مؤلفان ویژة حدیث غدیر 39

فصل 5/ گفتمان هایی با حجّت آوردن از حدیث غدیر   43

1. گفتمان امیرمؤمنان (علیه السلام) در روز شورا، سال 23 یا آغاز سال 24 ه_ 44

2. گفتمان امیرمؤمنان (علیه السلام) به روزگار عثمان بن عفّان 45

3. گفتمان امیرالمؤمنین دربارة حدیث غدیر در رحبة کوفه 49

4. گفتمان علی (علیه السلام) در روز جمل، سال 36 .ه_ 50

5. گفتمان با سواران در کوفه در سال های 36 و 37 ه_ 50

6. گفتمان علی (علیه السلام) در روز صفین سال 37 ه_. 51

7. احتجاج حضرت صدیقه، فاطمه زهرا دختر رسول الله 53

ص:3

8. امام ابوحامد محمد حسن، سبط بزرگ (علیه السلام) در سال 41 ه_ حدیث غدیر را حجت می آورد 53

9. گفتمان امام حسین (علیه السلام) سبط پیامبر (علیه السلام) بر محور حدیث غدیر 53

10. گفتمان عبدالله پسر جعفر طیار. 54

11. احتجاج بَرد همدانی بر عمروعاص با حدیث غدیر 55

12. استدلال عمروعاص بر معاویه با حدیث غدیر 55

13. گفتمان عمار یاسر و عمروعاص در روز صفین 56

14. گفتمان اصبغ بن نباته بر محور حدیث غدیر در مجلس معاویه 56

15. گفتمان یک جوان با ابوهریره در مسجد کوفه 57

16. گفتمان مردی با زیدبن ارقم 57

17. گفتمان مرد عراقی با جابر انصاری 57

18. گفتمان قیس بن سعد با معاویه دربارة حدیث غدیر. 58

19. گفتمان دارمیّه حجونی با معاویه بر محور حدیث غدیر  59

20. سخن مستدل عمروأزدی با دشمنان امیرمؤمنان (علیه السلام) 60

20. استدلال عمربن عبدالعزیز اموی متوفّای 101 ه_ 60

22. استدلال مأمون عبّاسی با فقیهان به حدیث غدیر 61

فصل 6 / غدیر در قرآن 63

1. آیة تبلیغ 63

حرف آخر 69

2. اکمال دین 69

3. عذابی که رخ داد 71

نظری در حدیث مزبور 74

فصل 7 / عید غدیر در اسلام 81

حدیث تهنیت. 82

بخش نخست 82

بخش دوم 83

بازگشت به اول 84

تاجگذاری روز غدیر 85

سخنان بزرگان حدیث، پیرامون سند حدیث غدیر 87

داوری پیرامون سند حدیث غدیر 90

معنا و مفهوم حدیث غدیر 93

معنای کلمة «مولا» 94

روایت های تفسیر «مولا» 95

روزة روز غدیر خم 95

ص:4

پیشگفتار مترجم

زلال غدیر، برکة پر برکتی است به گستردگی اقیانوس کبیر در ولای امیرمؤمنان علی (علیه السلام) که رسول خدا محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) بر عهد الهی، او را به مقام وصایت و جانشینی برگزیده و آن، جاری همیشه تاریخ ما است که نسل های حق جو و تشنگان معرفت از آبشخور آن سیراب می شوند.

علامة امینی بر کرانة آن ایستاده، واردان مشتاق را از ولای مولا سرمست می کند و خود عاشق دلباخته و به حقیقت پیوسته ای است که در بارگاه امیرمؤمنان زانوی ادب بر زمین می زد، درد دل می کرد و بر مظلومیت او اشک می ریخت و باران سان، سرشک از دیدگانش فرو می بارید و محاسن شریفش را خیس و تر می نمود.(1)

ص:5


1- نگارنده، این حالت روحانی و این جذبة معنوی علّامه را در یک روز عاشورا، در کربلا و در حرم سیدالشهداء حسین بن علی (علیه السلام) ناظر بوده ام. او بدون عمامه و عبا و با پای برهنه در برابر ضریح مقدس حسینی (علیه السلام) ایستاده بود و اشک همچون باران، بر گونه هایش می غلتید. سیدعلوی

کتاب الغدیر، گوشه ای از آن همه عشق و التهاب مهر علی (علیه السلام) در اعماق وجود آن بزرگمرد عصر است.

روحش شاد و در جوار مولایش بهره مند باد.

تهران سید ابراهیم سید علوی

13/1/1388. ه_.ش

ص:6

پیشاهنگ سخن

اشاره

حمد و سپاس برای ولیّ او است و درود فراوان بر پیامبر و خاندان او که پیشوایانند و سرپرستان امت مسلمان.

)هذا کتابتا ینطق علیکم بالحق(1)(

این است کتاب ما که حقیقت را بر شما بیان می کند.

حدیث نبأ، خبر بزرگ «غدیرخم» حدیث دعوت الهی است. حرف ولایت کبری است. سخن از کمال دین و تمامیت نعمت و رضایت پروردگار است و کتاب مبین (قرآن) که روشن و روشنگر است، بر آن نزول یافته و گزارش سنّت نبوی در آن زمینه به طور متواتر با سلسله سندهای پیوسته از عصر صحابه و تابعین تا به امروز دوام داشته است. پیرامون حدیث غدیر حقایقی ناب وجود دارد و جنب وجوش های غرض آلود و شست وشوهای مغزی نیز دیده می شود که در آن

ص:7


1- جاثیة/ 29.

خصوص، بی پرده سخن خواهم گفت و حقیقت را به خالصانه­ترین و بهترین وجه برای خوانندة عزیز آشکار خواهم ساخت.

هدف از آوردن نام شاعران غدیر و نمونه اشعارشان در کنار حدیث غدیر، آن است که شهرت و تواتر آن را در هر نسلی به اثبات برسانم تا روشن گردد که آن، واضح ترین خبری است که در نظم و نثر بر زبان ها جاری گشته است.

ما این کار را خدمت دینی می دانیم و آن را بالا بردن کلمة حق به حساب می آوریم و طرح آن را مایة حیات و عزّت امّت مسلمان می شماریم. بدین وسیله یاد جاویدان امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) را دوام بخشیده و مراتب ولای خود را به ساحت و پیشگاه مقدس صاحب ولایت کبری ابراز می داریم. از خداوند سبحانه مدد می جویم که مرا در تحقق بخشیدن به آنچه، آماده اش ساخته ام و در ظهور و بروز آنچه در اعماق دل و ژرفای اندیشه دارم، یاری فرماید.           

حمد و سپاس در آغاز و پایان برای اوست.

الأمینی

ص:8

واقعة غدیر

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال دهم هجرت عزم زیارت خانه خدا کرد و مردم را خبر داد. افزون بر بعضی یاران مدینه، جمع کثیری هم آمدند تا در حج رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه باشند. به این حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ، حجةالکمال و حجةالتمام(1) گفته می شود و آخرین حج پیامبر، حج خداحافظی بوده است.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) غسل کرد و تن خویش پاکیزه نمود و روغن مالید و جامه های معمولی بیرون آورده فقط با دو تکه لباس ساده یکی بر کمر و دیگری بر دوش، با پای برهنه راه افتادند.

روز شنبه بود، از ماه ذی القعده، پنج یا شش روز مانده. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همسرانش را در کجاوه هایی با خود آورد و تمام اهل بیت، مهاجران، انصار و از قبائل عرب و توده های مردم آن قدر که خدا می خواست با ایشان آمدند.

ص:9


1- این نام ها به تناسب آیه های بلاغ، کمال و تمام دین می باشد. سوره مائده/3 و 67.

در زمان حرکت، بیماری حصبه در مدینه شایع بود و از همراهی انبوهی از جمعیت با وی، مانع شده، با این وجود شمار همراهان را جز خدا (تعالی) نمی داند. نود هزار، یکصد و چهارده هزار، یکصد و بیست و چهار هزار و بیشتر حدس زده شده است. و این رقم ها، تعداد همراهان بود، امّا با کسانی که از مکه و یمن به او پیوستند یا امیرمؤمنان علی (علیه السلام) با همراهان و نیز ابوموسی آمدند و حج گزاردند، در مجموع بیشتر بوده اند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صبح روز یکشنبه از ناحیة «یلملم» راه افتادند، شامگاهان به «شرف السیالة» رسیدند و نماز مغرب و عشاء را در آن جا خواندند و حرکت فرمودند و در «عرق الظبیه» نماز صبح برگزار کردند و آن گاه در «روحاء» فرود آمدند و سپس به راه ادامه داده اند، نماز عصر را در «منصرف» گزاردند و بعد نماز مغرب و عشاءرا در «شامخوران» خواندند و طعام میل کردند و نماز صبح را در «اثابه» به جا آوردند و سه شنبه در «عَرج» بودند و در «لحی الجمل»که گردنه جحفه باشد حجامت فرمودند و چهارشنبه به «سقیا» واردشدند و سحرگاه به «ابواء» رسیده و نماز گزاردند و از آنجا راه افتاده، روز جمعه در جحفه، فرود آمدند و از آنجا به «قدید» آمدند و شنبه را در آنجا ماندند و یکشنبه در«عسفان» آرام گرفتند و بعد حرکت کردند. وقتی به «غمیم» رسیدند به پیادگان برخوردند. آنان از راه رفتن گله داشتند. رسول خدا به آن ها فرمود: آهسته و پیوسته بروند، چنان کردند واز راه رفتن لذت بردند و احساس راحتی

ص:10

نمودند. دوشنبه در«مرّالظهران» تا شامگاهان ماندند و در «سرف» آفتاب غروب کرد، لیکن آن حضرت نماز مغرب را نخواند (تا وارد مکه) شدند و زمانی که به «ثنیتین»، راه دره ای در میانه دوکوه، رسیدند، شب را سحر کردند و سه شنبه وارد مکه شدند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از به جا آوردن مناسک حج با همان جمعیّت به سوی مدینه راه افتادند تا به غدیر خم از سرزمین جحفه، که راه های اهل مدینه، مصر وعراق از هم جدا می شود، رسیدند. پنجشنبه هیجدهم ماه ذی الحجّه، جبرییل امین آیه آورد:

)یا ایّها الرسول بلّغ، ما انزل الیک من ربک...(1)(

ای رسول، آن چه را که از سوی پروردگارت نزول یافت، برسان.

به این ترتیب، خدا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان داد، علی (علیه السلام) را برپا دارد و به مردم نشان دهد و امر ولایت او را برساند و بفرماید که فرمانبرداری وی برهمگان، فرض است.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشی از کاروان را که جلوتر رفته و به جحفه نزدیک شده بودند، برگرداندند وکاروان را فرمود که بمانند و حرکت نکنند و زیر درختان سمره که پرشاخ و برگ و سایه دار بودند، رفت وروب شد و اذان ظهر شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

ص:11


1- 1 . مائده /67

در آنجا نماز جماعت برگزار کردند. آن روز بسیار گرم بود، طوری که مردم از شدت سوز آفتاب، بخشی از ردای خویش به سر و بخشی دیگر را زیر پاها گذاشتند. و برای رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) سایبانی درست کردند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نماز برروی جهاز شتران سخنرانی فرمود وطوری صدای خود را بلند کرد که همه شنیدند.

خطبة غدیر

حمد و سپاس خاص خداست، از او یاری می جوییم، به او ایمان داریم، بر وی توکل می کنیم و از آسیب های خویش و عملکرد های بد و زشت خود به خدا پناه می بریم که کلید های هدایت و گمراهی به دست اوست. شهادت می دهم که جز او معبودی نیست و من، محمد، بنده و رسول و فرستادة او هستم.

اما بعد، ای مردم، خدای مهربان وآگاه به من خبر داده است: هیچ پیامبری جز نیمی از عمر پیامبر پیشین، در دنیا نمی ماند. نزدیک است من فراخوانده شوم و دعوت خدا را اجابت نمایم و همه، من و شما، مسئول هستیم. همة حاضران یک صدا گفتند: شهادت می دهیم که تو رساندی، خیرخواه بودی، کوشش درخور فرمودی، خدا به شما پاداش خیر عطا بفرماید.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آیا به وحدانیت خدا و این که جز او معبودی نیست، گواهی می دهید؟ و این که محمد بنده و رسول

ص:12

اوست؟ بهشت، جهنم و مرگ، حقیقت دارد و بدون تردید قیامت در پیش است و خدا همه را از گورها، بر می انگیزد؟

همگی پاسخ گفتند: به همة آنچه فرمودید، شهادت می دهیم. رسول خدا گفت: خدایا! شاهد باش. بعد فرمود: آیا می شنوید؟ جواب دادند: آری که می شنویم، فرمود: من پیش از شما بر سرحوض وارد می شوم و شما هم کنار حوض به من می رسید. پهنای آن حوض (در مثل) میانه «صنعاء و بصری» است، در آن حوض، به شمار ستارگان کاسه هایی سیمین انداخته شده، بنگرید دربارة «ثقلین» پس از من چگونه رفتار می کنید؟

کسی با صدای بلند پرسید: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «ثقلین» چیست؟ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ثقل بزرگ، کتاب خدا (قرآن) است. یک طرف آن به دست قدرت خدای عزّوجلّ و طرف دیگر آن، به دستان شماست، به آن چنگ زنید تا گمراه نشوید. ثقل کوچک، عترت من است. همانا خدای مهربان و آگاه به من خبر داده که آن دو (ثقل اکبر و ثقل اصغر) هرگز جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند و از پروردگارم چنان خواستم.

پس، بر آن ها پیشی نگیرید که هلاک شوید و عقب نمانده و کوتاهی نکنید که باز تباهی به دنبال دارد. آن گاه دست علی (علیه السلام) را گرفت و بالا برد و همه او را دیدند و شناختند و فرمود ...

ص:13

نصّ غدیر

ای مردم! برای مؤمنان چه کسی از خودشان اولی و سزاواتر است؟

جواب دادند: خدا و رسول او داناتر هستند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خدا، مولا و سرپرست من است و من، مولا و سرپرست مؤمنان هستم. پس من، به مؤمنان از خودشان سزاواترم و سه بار فرمود: هر که من مولای اویم، علی مولای اوست.

در حدیث احمد حنبل آمده: این جمله چهار بار تکرار شده است. آن گاه دست به دعا برداشت و عرض کرد: خدایا دوستدار او را دوست و ولیّ او را ولی باش و با دشمن و با بدخواه او دشمنی بورز و هر کس او را دوست داشت دوستش بدار و هر که با او بغض ورزید، دشمنی کن. یاری کنندة او را یار و خوارکننده اش را خوار بدار و حقیقت را هر جا او بگردد با وی بگردان. ای مردم! حاضران به غائبان باید این سخن را برسانند.

هنوز، مردم پراکنده نشده بودند که امین وحی خدا باز فرود آمد و سخن الهی آورد:

)الیوم اکلمت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی((1)

امروز دین شما را برای شما کامل ساختم و نعمت خود را بر شما تمام و کمال بخشیدم.

ص:14


1- مائده/3.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اکمال دین، تمامیت نعمت، رضا و خشنودی پروردگار به رسالت او و ولایت علی پس از او، تکبیر گفت.

آن گاه مردم، به عرض تبریک پرداخته و به علی (علیه السلام) تهنیت گفتند. از جملة کسانی که پیشاپیش صحابه به علی (علیه السلام) تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر بودند که می گفتند: به به! ای پسر ابی طالب تو مولا و سرپرست هر زن و مرد مؤمن گشتی و ابن عباس هم می گفت: به خدا قسم، این ولایت بر همه ثابت شد.

حسّان بن ثابت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه گرفت دربارة علی (علیه السلام) شعر بسراید و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بگو با خیر و برکت و حسّان ایستاد و گفت: ای بزرگان قریش! من به دنبال آن خطابه و نصّ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مبنی بر ولای علی (علیه السلام) که نافذ است می گویم:

)یُنادِیهم یوم الغدیر نبیّهم بخمّ فاسمع بالنبی منادیاً ...(

پیامبرشان در خم، به روز غدیر، ندا در داد بشنو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را، چه ندا کننده ای!

این است خلاصة واقعه و نصّ غدیر که در صفحات آتی به تفصیل آن خواهیم پرداخت و بدانید همة امّت مسلمان در نقل آن، یک صدایند و در تمام دنیا و در بستر زمین جز آن واقعة اسلامی، غدیر دیگری وجود ندارد و اگر روز غدیر بر زبان آورده شود، مراد همان است و اگر دربارة محلّ آن،

ص:15

سخن به میان آید، همان مکان است و بس. هیچ کس از اهل بحث و نظر و هیچ محقق و کاوشگری جز آن مکان و آن رویداد را به خاطر نمی آورد.

آری، تنها شخصی نه چندان قابل ذکر، (دکتر ملحم ابراهیم اسود) در تعلیقه خویش بر دیوان ابی تمام از روی جهالت گفته است: غدیر خم جنگ معروفی است (!) و ما در شرح حال ابی تمام غدیریّه سُرا، به آن خواهیم پرداخت.

ص:16

فصل 1: راویان حدیث غدیر از صحابه

حدیث غدیر را یکصد و ده تن از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به طور مستقیم روایت کرده اند و بزرگانی از ایشان در صحنه حضور داشته اند. علامة امینی (رضی الله عنه) نام همة آن ها را در الغدیر بزرگ آورده است و ما به شماری اندک به ترتیب حرف اول نام اشاره ای داریم.

1. ابو هریرة دوسی(1) (م: 57 یا 59)

2. ابوالهیثم بن تیهان(2) (م: 37) شهید در حنین

3. ام سلمه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (3)

4. براءبن عازب انصاری، ساکن کوفه و در گذشته به سال 72 ه_.(4)

ص:17


1- تاریخ خطیب بغدادی 8/29؛ تهذیب الکمال و البدایة و النهایة 5/214 و جز آن
2- کتاب الولایة ابن عقده
3- جواهر العقدین، سمهودی شافعی و ینابیع المودة /40؛ وسیلة المآل، احمد مکی شافعی
4- مسند احمد 4/236؛ سنن ابن ماجه 1/29 و... .

5. ابوسعید ثابت بن ودیعة انصاری خررجی مدنی، او از کسانی است که بر حدیث غدیر به نفع علی (علیه السلام) شهادت داده است.(1)

6. جابربن عبدالله انصاری، وفات حدود سال 73 تا 78 ق. در سن نود و چهار سالگی.(2)

7. جندب بن جناده، ابوذر غفاری(3) متوفّای سال سی و یک ه_ ، در تبعیدگاه ربذه.

8. حبّه بن جوین، ابوقدامه عُرنی بجلی (متوفای حدود 76 و 79 ق).(4)

9. حذیقة بن الیمان (وفات، سال 36 ه_ . ق)، همان کسی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دانش گذشته و آینده تا روز قیامت را به او آموخت.(5)

10. خزیمة بن ثابت انصاری، ذوشهادتین (شهادت، 37 ه_ .ق)، شهید در صفین.(6)

11. رفاعة بن عبدالمنذر انصاری.(7)

ص:18


1- اسدالغابة 3/307؛ 5/205.
2- کفایة الطالب/16 و... .
3- اسنی المطالب/ 4.
4- مجمع الزوائد 9/103.
5- اسد الغابة، نخب المناقب، جواهر العقدین و... .
6- حدیث الولایة ابن عقده و... .
7- الغدیر، منصور رازی.

12. زبیر بن عوام، مقتول به سال سی و شش ﻫ.(1)

13. زید بن ارقم انصاری خمدجی(2)

14. سعد بن ابی وقّاص، او افزون بر حدیث غدیر احادیث دیگری در شأن علی بن ابی طالب (علیه السلام) روایت کرده است مانند حدیث منزلت و حدیث رایت و جز آن.

روزی در حضور معاویه به علی (علیه السلام) بد گفته می شد، او اعتراض کرد و احادیث مهمی در فضیلت علی (علیه السلام) مطرح کرد و به او گفتند تو که علی (علیه السلام) را چنین با فضیلت می شناسی چرا در آن روز یاری اش نکردی؟ در جواب گفت: در آن روز اشتباه کردم و راه خطا پیمودم(3).

15. سلمان فارسی(4)

16. سهل بن ساعد(5)

17. ابوامامه صدری بن عجلان باهلی، ساکن شام و در گذشته به سال هشتاد و شش ه_(6)

18. ضمیره اسدی(7)

ص:19


1- اسنی المطالب /3.
2- مسند احمد 4/68، حدیث زید دربارة غدیر مفصل ترین است.
3- مستدرک حاکم نیشابوری
4- اسنی المطالب/2؛ فرائد السمطین، باب 58. و … .
5- ینابیع المودة/ 31 .
6- حدیث الولایة، ابن عقده.
7- الغدیر، منصور رازی.

19. طلحة بن عبیدالله تمیمی مقتول در جمل به سال سی و شش ه_.(1)

20- عایشه دختر ابی بکر و همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (2)

21. عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در گذشته به سال سی و دو هجرت(3)

22. عبدالله بن جعفربن ابی طالب (جعفرطیّار)(4)

23. عبدالله بن مسعود هذلی، وفات او به حدود سال های 32 یا 33 ق.(5)

24. عمّار یاسر شهید در صفّین به سال سی و هفت ه_(6)

25. عمرو بن حمق خزاعی(7)

26. فاطمه دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (8)

27. فاطمه دختر حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (9)

28. قیس بن سعد بن عباده انصاری(10)

ص:20


1- مروج الذهب، مسعودی 2/11؛ مستدرک حاکم 3/171 و... .
2- حدیث الولایة، ابن عقده.
3- اسنی المطالب، جزری/3.
4- حدیث الولایة، ابن عقده.
5- الدر المنثور، سیوطی 2/298.
6- صفّین، نصر بن مزاحم/ 186.
7- مقتل خوارزمی.
8- مودة القربی، شهاب الدین همدانی.
9- الغدیر، منصور رازی.
10- یکی از شاعران غدیر که می آید.

29. کعب بن عجره انصاری (وفات، سال 51 ق)(1)

30- مقداد بن عمرو کندی(2)

31. لقمان بن عجلان انصاری، از گواهان علی (علیه السلام) در گفتمان منقول از طریق اصبغ بن نباته(3)

32. هاشم المرقان، مقتول در صفین(4)

33. وهب بن حمزه(5)

34. یعلی بن مرّه ثقفی(6)

ص:21


1- حدیث الولایة، ابن عقده.
2- فرائد المسطین، حموی.
3- تاریخ آل محمد.
4- الاصابة، ابن حجر 1/305.
5- مقتل خوارزمی.
6- اسد الغابة، 2/233؛ 3/93؛ 5/6و... .

ص:22

فصل 2: راویان حدیث غدیر از تابعین

از صحابه که بگذریم که شمار راویان حدیث غدیر از ایشان فزونتر از یکصد تن است، به تابعین می رسیم که پس از صحابه طبقه ای را تشکیل می دهند. آنان نیز حدیث غدیر را با سندهای پیوسته روایت کرده اند. علامة امینی (رضی الله عنه) نام هشتاد و چهار تن را در کتاب بزرگ الغدیر یاد کرده است و ما تنها به شماری از آنان بسنده می کنیم.

1. ابو راشد حبرانی شامی که در دمشق، مردی با فضیلت تر از او وجود نداشته است.(1)

2. ابو سلمة فقیه و محدّث (وفات، 94 ه_ ق).(2)

3. اصبغ بن نباتة تمیمی کوفی، حدیث غدیر را در گفتمان «رحبه» روایت کرده است.(3)

ص:23


1- تقریب، ابن حجر/419.
2- خلاصة الخزرجی380 .
3- اسدالغابة، 5/215.

4. حبیب بن ابی ثابت اسدی، که فقیه کوفی (وفات، بین 117 119 ﻫ .ق) بوده است.(1)

5. خیثمة بن عبدالرحمن جعفی کوفی (وفات، 80 ﻫ. ق).(2)

6. ابوالشنی ریاح بن حارث نخعی، از بزرگان تابعین به شمار آمده است و حدیث او در گفتمان رُحبه و سواران آمده است.(3)

7. زرّبن حُبیش اسدی، حدیث او نیز در ماجرای رُحبه و سواران، آمده است.(4)

8. سعیدبن جبیر اسدی کوفی، که به دست حجاج بن یوسف ثقفی به قتل رسیده است.(5)

9. سعید بن مسیّب مخزومی (وفات، 594 ﻫ. ق)، داماد ابو هریره؛ احمد حنبل می نویسد: مرسلات سعید همانند احادیث صحیح و مسندند و دارای اعتبار هستند. ابن مدنی می گوید: در میان تابعین در وسعت دانش کسی به پای او نمی رسد.(6)

10. سلیم بن قیس هلالی (وفات، 90 ﻫ .ق)، هر دو فرقه به کتاب او استناد جسته اند.(7)

ص:24


1- تهذیب التهذیب، 1/178.
2- تهذیب، ابن حجر 3/179.
3- تهذیب 3/299.
4- تذکرة الحفّاظ، ذهبی 1/40.
5- تهذیب التهذیب 4/13.
6- تذکرة الحفّاظ، ذهبی 1/470.
7- کتاب سلیم بن قیس، نسخه موجود در نزد ما (امینی).

11. سلیمان بن مهران اعمش از شدّت صدق و راستگویی اش او را مصحف می نامیدند.(1)

12. طاووس بن کیسان یمانی، او را از اولیای خدا بر شمرده اند.(2)

13. عدی بن ثابت انصاری کوفی، در گذشته به سال 116ﻫ. ، و ذهبی او را راستگو و امام جماعت شیعه معرفی کرده است.(3)

14. عطیة بن سعد بن جنادة کوفی، سبط ابن جوزی او را موثق دانسته است و یافعی می نویسد: حجاج بن یوسف او را چهارصد تازیانه زد تا علی (علیه السلام) را ناسزا گوید و او نگفت. عطیه از راویان شأن نزول آیة تبلیغ هم است(4).

ص:25


1- تذکرة الحفّاظ، ذهبی 1/138
2- جلیة الاولیاء، 4/20-23
3- میزان الاعتدال، ذهبی 2/193
4- مرآة الجنان 1/242

ص:26

فصل 3: راویان حدیث غدیر از دانشمندان، جز اصحاب و تابعین

اشاره

صحابة پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تابعین ایشان، تنها کسانی نبوده اند که به حدیث غدیر اهتمام داشته باشند، دانشمندان و مؤلفان و مصنّفان هم در قرون اسلامی با ذکر آن حدیث آثار خود را آراسته اند. علّامه امینی در الغدیر بزرگ نام سیصد و شصت تن از آنان را آورده و ما از هر قرنی به یاد برخی از آنان می پردازیم.

قرن دوّم

1. عمرو بن دینار جمحی مکی (م: 115 یا 116)، مورد وثوق بودن او سه بار تکرار و تأکید شده است.(1)

ص:27


1- خلاصه، خزرجی/244، مسعر با سه بار تأکید مورد وثوق بودن او را مطرح کرده است.

2. محمد بن مسلم بن قرشی زهری (م: 124)، او یکی از دانشمندان سرشناس حجاز و شام بوده است.(1)

3. محمد بن اسحاق مدنی، صاحب سیرة معروف(2)

قرن سوّم

1. محمد بن ادریس شافعی، متوفّای 204 ﻫ ، پیشوای شافعی ها و از راویان حدیث غدیر(3)

2. علی بن حسن بن دینار عبدی مروزی، در گذشتة 215 ﻫ یکی از مشایخ حدیث است و بخاری در صحیح بخاری و احمد در مسند گفته است در میان کسانی که از خراسان بر ما وارد شدند با فضیلت تر از او کسی نبود.(4)

3. قتیبة بن سعید ثقفی، در گذشته به سال 240 ﻫ ، در سن نود و دو سالگی، او تنها محدّث عصر خود در شرق و غرب عالم اسلام بوده است و مردم برای دیدار او از شهرهای مختلف، بار سفر می بسته اند و پنج پیشوای حدیث: بخاری، مسلم، ابو داوود، ابوعیسی و ابوعبدالرحمن و بسیاری دیگر از او نقل کرده اند.(5)

ص:28


1- تذکرة الحفاظ، ذهبی 1/96.
2- مستدرک، حاکم 3/110.
3- النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ابن اثیر، 4/246.
4- ثقات ابن حبّان و تهذیب التهذیب، 7/298.
5- انساب سمعانی.

4. احمدبن حنبل شیبانی، پیشوای حنبلی ها، درگذشته به سال 241 ﻫ..(1)

5. محمد بن اسماعیل، متوفای 256 ﻫ. صاحب یکی از صحاح ششگانه.(2)

6. محمدبن یزید قزوینی، صاحب سنن ابن ماجه بسیاری از علما سخن او را معتبر و مورد وثوق دانسته اند او در سال 273 ﻫ. درگذشته است.(3)

7. احمدبن عیسی ترمذی، متوفّای 279 ﻫ ، یکی از صاحبان صحاح و پیشوایان سنت که بی نیاز از تعریف است.(4)

8. احمد بن یحیی بلاذری، وفات 279 ﻫ. که پیشوایان اسلام به او و کتابش اعتماد دارند.(5)

قرن چهارم

1. احمد بن شعیب نسایی صاحب سنن، متوفای 303 ﻫ ، از فقیه ترین مشایخ عصر خود و داناترین به حدیث بوده است. او حدیث غدیر را در سنن خود با سند صحیح و رجال مورد وثوق گزارش کرده است.(6)

ص:29


1- مسند احمد.
2- تاریخ، بخاری 1/375.
3- تذکرة الحفاظ، ذهبی 2/209.
4- المعجم الکبیر و جامع صغیر، طبرانی 2/555.
5- انساب الاشراف.
6- تذکرة الحفاظ، ذهبی 2/286.

2. محمد بن جریر طبری، صاحب تفسیر و تاریخ معروف (وفات، 310 ق)، او دانشمندی دارای فضل و معرفت بوده است و کتابی مستقل دربارة حدیث غدیر دارد.(1)

3. احمدبن عبد ربّه قرطبی متوفای 328 ﻫ ، به کثرت اطلاعات و آگاهی ها شناخته شده و کتاب عقدالفرید او خواندنی و لذت بخش است و در همین کتاب آمده که علی (علیه السلام) در سن پانزده سالگی ایمان آورده ونیز حدیث «من کنت مولاه...» را نقل کرده است و از جمله مطالب آن، ماجرای استدلال مأمون عباسی با چهل فقیه دربار خود با حدیث غدیر است.(2)

4. علی بن حسین مسعودی، متوفی به سال 346 ه_، نسب او به عبدالله بن مسعود، صحابی بزرگ پیامبر می رسد. او گفتمان علی (علیه السلام) را با حدیث غدیر در روز جمل گزارش کرده است.(3)

5. علی بن عمر دارقطبی، متوفای 385 ه_، او در دانش حدیث و معرفت قوت و ضعف، یگانه عصر بوده و شناخت احوال رجال و راویان به او رسیده بود و مردی راستگو و امانت دار و صحیح الاعتقاد بوده است.(4)

ص:30


1- تاریخ بغداد، خطیب 2/169 – 162.
2- تاریخ، ابن خلکان 1/34.
3- طبقات الشافعیة، 2/307
4- تاریخ بغداد، 12/34

قرن پنجم

1. حافظ محمدبن عبدالله بن سعد، ابوعبدالله حاکم ضبّی، صاحب مستدرک معروف، متوفای 405 ه_ ، او حدیث غدیر را به طرق مختلف آورده و بیشتر آن ها را صحیح دانسته است.(1)

2. احمد بن محمد مسکویه، صاحب کتاب تجارب السلف، در گذشته به سال 421 ه_، بسیاری او را ستوده اند.(2)

3. ثعالبی نیشابوری، صاحب کتاب یتیمةالدهر، متوفای 429 ه_، او را پیشوای لغت و اخبار دانسته اند.(3)

4. ابونعیم اصفهانی، متوفای 430 ه_، او کسی است که مردم از آفاق و اکناف به دیدن او و شنیدن حدیثش بار سفر می بسته اند.(4)

5. بیهقی، احمدبن حسین، متوفای 458 ه_، یکی از پیشوایان مسلمین و هادیان مؤمنین و فراخوانان به حبل متین الهی بوده است. به گفتة ابن اثیر او در حدیث و فقه بر مذهب شافعی، امام بوده است و دارای تصنیفاتی است.(5)

ص:31


1- تاریخ بغداد، خطیب 6/273
2- معجم الادباء 5/5-19
3- تاریخ، ابن کثیر 12/44.
4- تذکرة الحفاظ، ذهبی، 3/292.
5- الکامل، ابن اثیر، 10/20.

قرن ششم

1. ابوحامد غزالی، متوفّای 505 ه_. مشهور به حجةالاسلام(1)

2. جارالله زمخشری، متوفّای 538 ه_ . پیشوای تفسیر، حدیث و ادبیات.(2)

3. قاضی عیاض بستی، متوفای 544 ه_ . صاحب کتاب الشفاء(3)

4. عبدالکریم سمعانی، صاحب کتاب «الانساب»، مولود سال 506 ه_ ، مردی خوش صحبت بوده؛ گویند مشایخ او به هفت هزار تن می رسید.(4)

5. ابوالمؤیدموفق بن احمد، اخطب خطبای خوارزم، متوفّای سال 568 ه_ . او از شاعران غدیر است.(5)

6. ابن عساکر دمشقی، متوفای 571 ه_ . صاحب تاریخ بزرگ.(6)

7. ابوالفرج ابن الجوزی حنبلی، متوفای سال 597 ه_ ، در هنر وعظ و تذکر معروف، و در فنون مختلف صاحب تألیف و تصنیف بوده است.(7)

ص:32


1- طبقات سبکی، 4/101 ، 182 .
2- تاریخ، ابن خلکان، 2/197.
3- همان، 1/824.
4- تذکرة الحفاظ، ذهبی 4/111
5- مناقب و مقتل او به طرق مختلف
6- الکامل، ابن اثیر 11/177
7- تاریخ، ابن خلکان 1/301

قرن هفتم

1. فخر رازی شافعی، درگذشته به سال 606 ه_، صاحب تفسیر کبیر معروف، او یگانه عصر خود بوده است.(1)

2. ابن اثیر شیبانی جزری شافعی یکی از سه برادر دانشمند و معروف در رشته های حدیث، تاریخ و لغت، درگذشته به سال 606 ه_(2).

3. یاقوت حموی، صاحب کتاب های معجم الادباء و معجم البلدان، متوفی به سال 626 ه_.(3)

4. ابن الاثیر جزری، صاحب الکامل و اسدالغابة، در تاریخ و تراجم صحابه، و یکی از سه برادر فاضل و صاحب اثر، متوفای 630 ه_.(4)

5. ابن ابی الحدید معتزلی متوفای سال 655 ه_، مؤلف شرح نهج البلاغه معروف. همین کتاب از مهارت او در حدیث و کلام و تاریخ حکایت دارد.(5)

6. محمدبن یوسف گنجی، صاحب کفایةالطالب، متوفّای سال 658 ه_.. بزرگانی از او نقل حدیث کرده اند.(6)

ص:33


1- تاریخ، ابن کثیر 13/55؛ طبقات، سبکی 5/33. 40.
2- الکامل فی التاریخ، 12/120.
3- معجم البلدان 3/466؛ 2/389.
4- تذکرة الحافظ، ذهبی 4/191.
5- شرح نهج البلاغه 4/575.
6- الفصول المهمّة، ابن صبّاغ.

7. محمدبن طلحه شافعی صاحب کتاب مطالب السؤول، متوفای 652 ه_ ، او از شاعران غدیر در قرن هفتم به شمار می آید.(1)

قرن هشتم

1. سعدالدین جوینی، متوفای 722 ه_، ملک غازان به دست او مسلمان شده، او حدیث غدیر را در بسیاری مناسبت ها آورده است.(2)

2. خطیب تبریزی، صاحب کتاب مشکاةالمصابیح(3) او حدیث تهنیت را به طریق احمد روایت کرده است.

3. تفتازانی شافعی، متوفای 791 ه_.(4)

قرن نهم

1. ابوالحسن هیثمی قاهری شافعی، صاحب مجمع الزوائد، متوفّای 807 ه_، اهل قاهره و او در میان مردم بسیار محبوب و دوست داشتنی بوده است.(5)

2. ابن خلدون حفرمی اشبیلی مالکی، صاحب کتاب با مقدمة مشهورش، متوفای 808 ه_.(6)

ص:34


1- رک. مطالب السؤول.
2- تذکرة الحفاظ، ذهبی 4/298؛ الدررالکامنة، ابن حجر 1/67.
3- مشکاة المصابیح /577.
4- الدرر الکامنة 4/350.
5- الضوء اللامع، سخاوی 5/200 – 203.
6- همان 4/145. 149؛ در مقدمه تاریخ /138. در بیان نص بر امامت.

3. مقریزی حنفی، متوفای 845 ه_، او خطیب جامع مسجد عَمرو بوده و تصانیف او را بالغ بر دویست دانسته اند و مشایخش به ششصد تن می رسیده اند.(1)

قرن دهم

1. جلال الدین سیوطی، متوفّای 911 ه_، او را به داشتن تألیفات فراوان ستوده­اند. او گفتمان علی (علیه السلام) را در روز شورا و رحبه در زمینة حدیث غدیر و نیز شأن نزول آیه تبلیغ آورده است.(2)

2. نورالدین علی بن عبدالله بن احمد حسنی مدنی سمهودی شافعی، متوفّای 911 ه_، ساکن مدینة منوره، عالم و مفتی و مدرس و مورّخ شافعی.(3)

3. قسطانی احمد بن محمد، متوفّای 629 ه_، پیشوایی حافظ بوده است و مواهب اللدنیه از آثار اوست.(4)

4. ابن حجر هیثمی شافعی، متوفای 974 ه_ در مکه، وی در دانش فقه دریایی بوده، بسیاری او را ستوده اند.(5)

5. متقی علی بن حسام الدین بن قاضی عبدالملک قرشی هندی، صاحب کنزالعمّال و ساکن در مکّه دارای

ص:35


1- همان 2/21 – 25.
2- شذرات الذهب، عبدالخی 8/51 -55.
3- النور السافر /58. 60.
4- النور الطالع، الشوکانی 1/102.
5- النور السافر/ 287، 292.

مراتب تقوا و کوشش در عبادت بوده و حدود یکصد تألیف دارد، او در سال 975 ه_، درگذشته است.(1)

قرن یازدهم

1. ملّا علی بن سلطان محمد هروی معروف به قاری حنفی، ساکن مکّه، درگذشته به سال 1041 ه_.(2)

2. احمد چلبی، صاحب اخبار الدول و آثار الأول، متوفی به سال 1036 ه_.(3)

3. علی بن احمد حلبی، صاحب «سیرة حلبیه»، متوفای 1044 ه_.(4)

قرن دوازدهم

1. عبدالعزیز دهلوی، متوفّای 1176ه_، یکی از نویسندگان پرکار، او در کتاب قرة العینین، به حدیث غدیر اشارت دارد.(5)

2. محمد اسماعیل صنعانی، درگذشته به سال 1182 ه_، یکی از شاعران غدیر در قرن دوازدهم، وی از گزارشگران حدیث تهنیت است.(6)

ص:36


1- همان /315، 319.
2- خلاصه الاثر، محبی 4/185.
3- همان 1/209.
4- خلاصة الاثر، محبی 3/122.
5- الغدیر 1/143.
6- همان 1/144.

قرن سیزدهم

1.شیخ محمدبن صبّان شافعی، متوفّای سال 1206 ه_، مؤلف کتاب «اسعاف الراغبین» مطبوع در حاشیه نورالابصار شبلنجی، او حدیث غدیر را به چند طریق صحیح و حسن آورده است.(1)

2. محمد شوکانی، متوفّای 1250 ه_، فقیهی ذوفنون بوده است.(2)

3. محمود حسینی آلوسی، درگذشته 1270 ه_، صاحب تفسیر روح المعانی.(3)

قرن چهاردهم

1. احمد زینی دحلان شافعی، متوفّای 1304 ه_، مفتی شافعیان در مکّه و دارای تألیفاتی است.(4)

2. سید مؤمن شبلنجی، مؤلف «نورالابصار» تاریخ مرگ او برای علّامه امینی نامعلوم است.(5)

3. عبدالمسیح انطاکی، نویسنده و یکی از شعرای غدیر.(6)

ص:37


1- همان 1/145.
2- البدر الطالع 3/114، 225، به قلم خود او.
3- اعلام العراق /21؛ مشاهیر العراق 2/198 و... .
4- نفحة الرحمان فی مناقب، السید احمد زینی دحلان، چاپ مصر، گزارش او در حدیث تهنیت آمده است.
5- الغدیر 1/148، حدیث او در بیان شأن نزول آیه «سئل سائل» آمده است.
6- همان، نمونه شعر وشرح حالش در شاعران قرن چهاردهم می آید.

ص:38

فصل 4: مؤلفان ویژة حدیث غدیر

اهتمام دانشمندان اسلام به حدیث غدیر به اندازه ای بوده که به آن بسنده نکردند که آن را لابلای کتاب ها بیاورند، بلکه عده ای دست به تألیف ویژه زده، سندها را گردآورده و متن­ها را ضبط و ثبت کرده اند تا حدیث غدیر حفظ شود و از دستبرد تحریف و تغییر مصون بماند.

علّامه امینی (رضی الله عنه) در الغدیر بزرگ از بیست و شش نفر نام می برد که به تعدادی از آن ها اشاره می کنیم.

1. ابوجعفر محمد بن جریر طبری، متوفای 310 ه_، در کتاب «الولایة فی طرق حدیث الغدیر»، شیخ طوسی گفته است: طبری حدیث غدیر را با هفتاد و پنج طریق، روایت کرده است.(1)

ص:39


1- طبقات، ذهبی 2/254.

2. ابن عقده، درگذشته به سال 333 ه_ ، نام کتاب او «الولایة» است او حدیث غدیر را با یکصد و پنج طریق روایت کرده است.(1)

3. ابوبکر محمدبن عمربن محمدبن سالم تمیمی بغدادی، معروف به جعابی، متوفّای 355 ه_، او در کتاب «من روی حدیث غدیر خم»، حدیث غدیر را با یکصد و بیست طریق و با یاد هفتاد و هشت صحابی آورده است.(2)

4. حافظ علی بن عمر دارقطبی بغدادی، متوفّای 385 ه_.(3)

5. حسین بن عبیدالله بن ابراهیم غضائری، متوفّای 411 ه_. نام کتاب او «کتاب یوم الغدیر» است.(4)

6. ابوالفتح محمدبن علی بن عثمان کراجکی، متوفّای 449 ه_. نام کتاب او «عُدّة البصیر فی حجّ یوم الغدیر» است. نوری می گوید: این، کتاب سودمندی دربارة اثبات امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روز غدیر است.(5)

7. شمس الدین محمدبن احمد ذهبی، متوفّای 748 ه_. در کتاب «طریق حدیث الولایة».(6)

ص:40


1- تهذیب التهذیب 7/337.
2- فهرست نجاشی /281.
3- کفایة الطالب، کنجی /15.
4- فهرست نجاشی .15.
5- مستدرک الوسائل 3/398.
6- تذکرة الحفاظ 3/231.

8. شمس الدین محمدبن محمد جزری، متوفّای 833 ه_، در کتابی به نام «اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابی طالب». او حدیث غدیر را با هشتاد طریق آورده و منکر آن را به جهل و تعصّب منسوب داشته است. رساله او در اثبات تواتر حدیث غدیر است.

9. سید میر حامد حسین بن سید محمد قلی موسوی هندی

لکنهوی، متوفّای 1306 ه_، دو مجلد قطور زیر عنوان «عبقات الانوار» که خاصّ حدیث غدیر است.

)انها تذکره فمن شاء ذکره فی صحف مکرمه((1)

همانا آن، یک یادآوری است هر که خواست آن را در گرامی نامه ها یاد کرد.

ص:41


1- عبس /31.

ص:42

فصل 5: گفتمان هایی با حجّت آوردن از حدیث غدیر

اشاره

حدیث غدیر از قرون نخست تاکنون از اصول مسلم و پذیرفته شدة اسلامی است، نزدیکان به آن ایمان داشته و مردمان غائب و دور هم با اذعان، آن را گزارش کرده اند، بی آن که کسی آن را انکار کرده باشد. هر مجادله گری وقتی کار به حدیث غدیر کشیده، سخنش را پایان داده است. آن چه در رجوع به کتاب بزرگ الغدیر اهمیت فراوان دارد، یاد کرد مستندات و منابع معتبر نزد اهل سنت و اهل تشیع است که البته به دلیل جلوگیری از اطالة کلام از آن صرف نظر می کنیم و خوانندة گرامی را به جلد اول کتاب شریف الغدیر ارجاع می دهیم.

استدلال با این حدیث بر حقانیت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از رحلت آن حضرت، آغاز شده

ص:43

و این را سلیم بن قیس هلالی در کتاب خود آورده است و ما آن را جزو گفتمان ها یاد خواهیم کرد.

1. گفتمان امیرمؤمنان (علیه السلام) در روز شورا، سال 23 یا آغاز سال 24 ه_ .

خوارزمی حنفی در مناقب از عامر بن وائله می گوید: در روز شورا بر در خانه با علی (علیه السلام) بودم و شنیدم او به مردم می فرمود: «بر شما آن چنان حجّت و دلیل آورم که عرب و غیرعرب شما نتواند آن را دگرگون کند و پاسخ دهد. و آن گاه فرمود: ای جماعت همه تان بشنوید، شما را به خدا قسم آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به وحدانیت خدا برسد؟

گفتند: نه. فرمود: شما را به خدا قسم، آیا احدی از شما برادری مانند جعفر دارد که در بهشت با فرشتگان پروازکننده است؟ گفتند: به خدا سوگند، نه. فرمود: شما را به خدا آیا در میان شما کسی عمویی مانند عموی من حمزه شیرخدا و شیر رسول خدا و سیدالشهداء دارد گفتند: به خدا قسم، نه. فرمود: شما را به خدا در میان شما کسی جز من همسری مانند فاطمه دختر رسول خدا و بانوی بهشتیان دارد؟ گفتند: نه. فرمود: شما را به خدا در بین شما، برای کسی جز من دو فرزندی مانند حسن و حسین، دو آقای جوانان بهشتی، هست؟ گفتند: نه، فرمود: شما را به خدا از شما کسی جز من هست که با

ص:44

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با پرداخت پیشاپیش صدقه، بارها نجوی کرد و در گوشی صحبت نمود؟ گفتند: نه. فرمود: شما را به خدا، رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برای احدی جز من فرموده: «هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست؟ خدایا دوست او را دوست بدار و با دشمن او، دشمن باش و هر که او را یاری کرد، یارش اش فرما، حاضران به غایبان برسانند؟! گفتند: نه». پایان حدیث.

این گفتمان «حدیثی کلامی» را علّامه امینی (رضی الله عنه) در الغدیر بزرگ، با یادکرد منابع معتبر فراوان آورده است.

2. گفتمان امیرمؤمنان (علیه السلام) به روزگار عثمان بن عفّان

در فراید السمطین از سلیم بن قیس هلالی است که گفت: در زمان خلافت عثمان در مسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ، علی (علیه السلام) را با جماعتی دیدم که با هم پیرامون علم و عفّت، صحبت و گفت وگو می نمودند. در این بین از فضیلت، پیشینه و هجرت قریش سخن به میان آمد و از حدیث های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که در شأن قریش فرموده اند: «پیشوایان از قریش هستند» و «مردم به دنبال قریشند»؛ «قریش، پیشوایان عرب هستند»، مطرح کردند و هر گروه دربارة مفاخر مردان طائفة خود، چیزی گفت: در آن حلقه، بیش از دویست مرد بودند و علی (علیه السلام) در میان ایشان بود (سلیم، تعدادی از یاران را نام برده است) آنان از صبح تا ظهر صحبت کردند و عثمان در خانه اش بود و علی (علیه السلام) در آن جمع، ساکت نشسته بود، او و احدی از اهل بیت سخن نمی گفتند.

ص:45

مردم گفتند: یا ابالحسن چرا شما حرف نمی زنید؟ علی (علیه السلام) فرمود: هر دو گروه، فضیلت هایی مطرح کردند و حق گفتند من از شما قریش و انصار می پرسم، شما آن فضیلت ها را چگونه به دست آوردید؟ خودتان به وسیلة خویشاوندان و عشیره هایتان و یا به واسطة دیگری؟

در جواب گفتند: آن فضیلت ها را خدا در پرتو وجود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و خویشاوندان او به ما عطا کرد، نه خودمان و ایل و تبارمان. علی (علیه السلام) فرمود: راست گفتید، ای قریش و انصار، پس می دانید به آن خیر دنیا و آخرت که رسیدید فقط از ناحیه ما اهل بیت و نه دیگران بوده است.

و پسر عمویم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من و اهل بیتم نوری بودیم در پیشاپیش عرش خدای متعال در سعی بودیم چهارده هزار سال، پیش از آن که خدای عزّوجل آدم (علیه السلام) را بیافریند. وقتی خدای تعالی آدم را آفرید آن نور را صلب او قرار داد و او را به زمین فرود آورد. آن گاه آن نور را در کشتی در صلب نوح قرار داد و سپس در صلب ابراهیم در میان آتش به ودیعت گذاشت و خدا هماره ما را از صلب های بزرگوارانی به رحم های پاکیزه منتقل می ساخت و هرگز سفاح و ارتباط نامشروع مطرح نبوده است.

در این جا، مسلمانان با سابقه، اهل بدر و احد گفتند، آری ما این ها را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده ایم. علی (علیه السلام) فرمود: مگر

ص:46

خدا در کتاب خود (قرآن) در بیش از یک آیه، پیشی گیرنده را به پیشی گرفته شده فضیلت نبخشیده است؟ آیا احدی از این امت در سبقت به خدا و رسول او بر من سبقت و پیشی گرفته؟ در جواب گفتند: خیر، همین طور است که شما فرمودید.

فرمود: شما را به خدا آیا می دانید آیه «السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار ...»(1) و آیه «السابقون السابقون اولئک المقربون»(2) کجا نزول یافته است؟ از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) راجع به آن آیه ها سوال شد، آن حضرت فرمود: خدای تعالی آن ها را دربارة انبیاء و اوصیاء نازل کرده است و من با فضیلت ترین انبیا و رسولان خدا هستم و علی بن ابی طالب وصّی من با فضیلت ترین اوصیا است؟ گفتند: آری، چنین است.

فرمود: شما را به خدا آیا می دانید آیة «اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم»(3) کجا نازل شده است؟ و شأن نزول آن چیست و آیة «... و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنین ولیجة»(4) کجا نزول یافته و چگونه است؟

مردم پرسیدند: یا رسول لله (صلی الله علیه و آله و سلم) آیا آن مخصوص برخی

ص:47


1- توبه، 100 .
2- واقعه، 10 و 11.
3- نسا، 59.
4- توبه، 16.

مؤمنان است و یا برای همه است؟ خدا به پیامبر خود فرمود: تا والیان امر را به آن ها بشناساند همان گونه که نماز و زکات و حج را به ایشان شناسانده و تفسیر کرده است و مرا پس از غدیرخم برای خود جانشین منصوب فرمود و سپس خطبه خواند و گفت: خدا مرا به انجام رسالت و کاری برانگیخت که سینهام تنگ شد و گمان داشتم آن جماعت مرا تکذیب کننده خواهند بود و خدا، تأکید کرده و مرا تهدید فرمود که اگر آن مأموریت را انجام ندهم مرا عذاب خواهد کرد و لذا پیامبر اکرم فرمان داد نماز جماعت تشکیل یابد و در خطابه ای فرمود: ای مردم؟ آیا می دانید که خدای عزّوجّل مولای من و من هم مولای مؤمنان هستم؟ من به ایشان از خودشان شایسته تر هستم؟ گفتند: آری که هستی، ای رسول خدا. سپس به من فرمود: یا علی بایست و من ایستادم، فرمود: من کنت مولاه ... سلمان پرسید: یا رسول الله ولایت بر چه؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ولایتی همانند ولایت من بر کسی که از خودش بر وی سزاوارترم و خدای تعالی فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم...»(1) پیامبر تکبیر گفت و فرمود: تمامیّت نبوت من و کمال دین خدا، با ولایت علی (علیه السلام) پس از من است.

ابوبکر و عمر ایستادند و گفتند: ای رسول خدا، این آیه ها تنها دربارة علی است؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آری، تنها در حق او

ص:48


1- مائده، 3.

و دربارة اوصیای من است تا روز قیامت. آن دو نفر گفتند: آن را برای ما توضیح بده.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: علی، برادر، وزیر، وارث، وصّی و جانشین من، در میان امت من است و اوست ولیّ و سرپرست هر مؤمن بعد از من. سپس پسرم حسن و بعد پسرم حسین و نه تن فرزندان او یکی پس از دیگری. قرآن همراه آنان و ایشان همراه قرآنند از هم جدا نشوند تا بر سر حوض بر من وارد شوند.

3. گفتمان امیرالمؤمنین دربارة حدیث غدیر در رحبة کوفه

3. گفتمان امیرالمؤمنین دربارة حدیث غدیر در رحبة کوفه(1)

علی (علیه السلام) به سال 35 ه_ در درحبة کوفه با حدیث غدیر بر حقانیت خود استدلال کرده است، این گفتمان به اندازه ای مهم بود که انبوهی از تابعین با سندهای فراوان آن را آورده اند و شمار آنان به چهار صحابی و چهارده تابعی می رسد.

علی (علیه السلام) مردم را سوگند داد که هر کس گفتار رسول خدا را در روز غدیر خم به گوش خود شنیده، برخیزد و گواهی دهد. جمعی برخاستند و به شنیدن مستقیم حدیث «من کنت مولاه ...» شهادت دادند.

علامة امینی (رضی الله عنه) در این باب هیجده حدیث گزارش کرده است و گواهان سرشناس این صحنه را به استناد سخن امام احمد،

ص:49


1- رحبه زمین فراخ و سرسبز را گویند.

سی نفر دانسته و بیست و چهار تن از آن ها را نام برده است با در نظر گرفتن این که، این گفتمان در سال سی و پنج هجرت رخ داده و گزارش آن، بیست و پنج سال پس از وقوع ماجرا نقل شده است و در این میان بسیاری از صحابه حاضر در آن صحنه از دنیا رفته، یا در جنگ ها کشته اند و بسیاری در سرزمین های وسیع اسلامی پخش شده بودند و کوفه از مدینه دور بوده است و بعضی ها از روی کینه و عداوت، از گواهی دادن خودداری کرده اند، قاعدتاً باید گواهان بیش از این ها بوده باشد.

4. گفتمان علی (علیه السلام) در روز جمل، سال 36 .ه_

در این سال، علی (علیه السلام) در جمل با طلحه گفتمانی براساس غدیر دارد که محدثان و مورخان آن را آورده اند.

علّامه امینی (رضی الله عنه) این روایت را به طرق مختلف نقل کرده است. مسعودی می نویسد: علی (علیه السلام) بر طلحه بانگ زد و فرمود: چه چیزی تو را در مقابل من برانگیخت؟ او گفت خونخواهی خلیفه؛ فرمود: بین ما هر کسی که بر قتل عثمان حریص تر بود، خدا بکشد. آیا نشنیدی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اللهم وال من والاه ...».

5. گفتمان با سواران در کوفه در سال های 36 و 37 ه_

احمد بن حنبل، پیشوای حنبلی ها: قومی در رحبه به حضور علی (علیه السلام) رسیدند و گفتند: سلام ای مولای ما، علی فرمود: من

ص:50

چگونه مولای شما عربم؟ آنان به حدیث غدیر استناد جستند، آن ها جمعی بودند از انصار و ابو ایّوب انصاری در میان ایشان بود.

در این حدیث که به حدیث رکبان (سواران) معروف است، نه تن از سرشناسان، گواهی داده اند و کسانی که در غدیر بودند و از شهادت و گواهی، خودداری کردند مورد نفرین علی (علیه السلام) قرار گرفتند.

علّامه امینی (رضی الله عنه) از ایشان شش نفر را نام می برد که به نفرین علی (علیه السلام) گرفتار گشتند.

6. گفتمان علی (علیه السلام) در روز صفین سال 37 ه_

سلیم بن قیس آن تابعی بزرگ در کتاب خود که از اصول معتبر حدیثی است، می نویسد: علی (علیه السلام) در صفّین در میان اردوی خویش، برخی مهاجران، انصار و نواحی را گرد آورد و بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: آیا می دانید، خدا در کتاب خود (قرآن) سابقان، پیشی گیرندگان را بر عقب مانده­ها، فضیلت و برتری بخشیده است؟ در ایمان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) احدی از من جلوتر نبوده است؟ جواب دادند: چنین است یا علی.

فرمود: شما را به خدا (!) آیا از رسول خدا راجع به آیة «السابقون» (واقعة /10و11) سوال نشد که در پاسخ فرمود: آنان انبیاء و اوصیاء و جانشینان ایشانند و من با فضیلت ترین رسولان خدا هستم و وصّی و جانشین من علی بن ابی طالب، با فضیلت ترین اوصیاء است؟

ص:51

در این جا هفتاد تن از بدریون که بیشتر از انصار بودند و از مهاجران نیز تنها عمّار یاسر در آن جمع حضور داشت، ایستادند و گفتند: گواهی می دهیم که چنین کلامی را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدیم.

علی (علیه السلام) در ادامة سخن، فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم، دربارة کلام خدا «یا ایها الذین آمنوا اطیعوالله و اطیعوا الرسول ...»(1) و همچنین در مورد کلام دیگر او «انما ولیکم الله و رسوله ...»(2) و سپس فرمود: «و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنین ولیجة».(3) آیا مردم نپرسیدند یا رسول الله! این آیه ها عام و همه را شامل است و یا مخصوص بعضی مؤمنان می باشد. در این جا خدا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان داد ولایت را برای مردم همانند نماز، روزه، زکات و حج توضیح دهد و تفسیر کند، پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا در غدیرخم نشاند و خطاب به مردم فرمود: خدا به من فرمانی فرستاده که به شما برسانم، بیم تکذیب دارم ولی تأکید کرد که اگر نکنی تو را عذاب کنم و به من فرمود: یا علی بایست و اعلام کرد که نماز جماعت برگزار کند و نماز ظهر گزارد و سپس فرمود: ... حدیث غدیر را یاد آوری فرمود.

ص:52


1- نساء، 59.
2- مائده، 55.
3- توبه، 16.

در این هنگام، دوازده تن از بدری ها به پا خاستند و گفتند: شنیدیم از رسول خدا و گواهی می دهیم...

7. احتجاج حضرت صدیقه، فاطمه زهرا دختر رسول الله

این حدیث از بزرگانی چون ابوالخیر دمشقی از طریق بانوانی از اهل بیت ازدخت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش کرده­اند. فاطمه (علیها السلام) فرمود: آیا فراموش کردید سخن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در روز غدیر که فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و همچنین حدیثی را که پیامبر به علی (علیه السلام) فرمود: تو نسبت به من چون هارون نسب به موسی هستی... .

8. احتجاج حضرت مجتبی، امام حسن سبط بزرگ (علیه السلام) در سال 41 ه_.

ابن عقده: وقتی امام حسن (علیه السلام) تصمیم بر صلح با معاویه گرفت، سخنرانی طولانی کرد و پس از حمد و ثنای خدا و در پایان ضمن یاد حدیث منزلت فرمود: پیامبر در غدیر خم دست پدرم را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه ...» دستور داد که حاضران غایبان را آگاه کنند.

9. گفتمان امام حسین (علیه السلام) سبط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر محور حدیث غدیر

یک سال پیش از هلاکت معاویه، امام حسین (علیه السلام) حج به جا آورد و مردمی در حدود هفتصد تن در چادری در منا گرد

ص:53

آمدند که حدود دویست نفر از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان آن ها بودند. امام حسین در خطابه ای فرمود: این طاغوت با ما و شیعیان، کرد آنچه شما می دانید و دیدید و شنیدید. من از شما یک سوالی دارم، سخن مرا بشنوید و دربارة راست یا ناراست بودن آن نظر دهید و آن گاه که به شهر خود و نزد کسان خود بازگشتید، آن را بنویسید و حق ما را مطرح کنید، ما بیم آن داریم که حقیقت برای مردم پوشیده بماند و در پایان کلام حدیث غدیر را عنوان فرمود.

10. گفتمان عبدالله پسر جعفر طیار

من با حسن و حسین (علیهم السلام) نزد معاویه بودیم، عبدالله و فضل پسران عباس هم پیش او بودند. معاویه رو به من کرد و گفت: ای عبدالله! تو خیلی به حسن و حسین (علیهم السلام) احترام می کنی، در حالی که آن دو بهتر از تو نیستند و پدرشان هم بهتر از پدر تو نبوده است و اگر مادرشان دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود، می گفتم مادر تو، اسماء دختر عمیس، دست کم از فاطمه نداشت!

عبدالله در پاسخ گفت: ای معاویه! آگاهی تو نسبت به آن ها و پدرومادرشان خیلی اندک است. از آنچه من در حق ایشان از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده­ام غافل هستی.

گفت: آن چیست، بگو. گفتم: خیلی بزرگتر از آن چیزی است که در ذهن تو است، گفت: بگو اگر چه بزرگتر از کوه احد و حرا باشد، حال که قدرت در دست ماست، عبدالله به شأن

ص:54

نزول آیة «والشجرة الملعونة فی القرآن ...» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن باره را یاد کرد و در پایان گفتمان، به حدیث غدیر پرداخت.

11. احتجاج بَرد همدانی بر عمروعاص با حدیث غدیر

او شنیده بود که عمروعاص در پشت سر علی (علیه السلام) بد می گوید. آن مرد گفت: بزرگان ما، سخن رسول خدا را دربارة علی (علیه السلام) که فرمود: هر که را من مولای اویم، علی مولای اوست، نقل می کنند. این کلام حق است یا باطل؟ عمروعاص گفت: حق است و من بر آن می افزایم، سخن آن مرد همدانی با عمروعاص به درازا کشید او نزد قوم خود برگشت و گفت: من از نزد کسانی می آیم که سخن آنان بر علیه خودشان است، علی (علیه السلام) بر حق است از او پیروی کنید.

12. استدلال عمروعاص بر معاویه با حدیث غدیر

خوارزمی به نامه ای اشاره می کند میان معاویه و عمروعاص رد و بدل شده بود، در آن نامه آمده: ای معاویه تو گفته ای علی (علیه السلام) به عثمان ستم کرده و بر وی حسد برده است و صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فاسق و نابکار خوانده ای ! و آن دروغ محض است. ای بیچاره! نمی دانی که علی، جان خود را فدای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می کرد، آن جا که در رختخواب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خوابید و او در اسلام و هجرت بر همه پیشی گرفت و حدیث منزلت در شأن او است و در پایان نیز به حدیث غدیر اشاره کرد.

ص:55

13. گفتمان عمار یاسر و عمروعاص در روز صفین با حدیث غدیر در سال 37 ه_

این ماجرا را نصربن مزاحم در کتاب صفین آورده است.

14. گفتمان اصبغ بن نباته بر محور حدیث غدیر در مجلس معاویه به سال 37 ه_

در زمان جنگ صفین، علی (علیه السلام) نامه ای به معاویه نوشت و آن را توسط اصبغ بن نباته فرستاد، اصبغ بر معاویه وارد شده و در نزد او عمروعاص، ولید بن عقبه فاسق (به نص قرآن) و ابوهریره حضور داشتند. معاویه نامه را خواند و گفت: علی (علیه السلام) کشندگان عثمان را به ما تحویل نمی دهد.

اصبغ بن نباته گفت: تو خون عثمان را بهانه نکن، اگر می خواستی او را در حیاتش یاری بکنی، می توانستی و نکردی. تو خواهان حکومت و قدرت بودی و رسیدی. معاویه به خشم آمد و اصبغ گفت: خواستم خشم او را افزون کنم رو به ابوهریره کرده و گفتم: ای صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را به خدای یکتای دانای آشکار و نهان و به حق حبیب او محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) ، سوگند؛ تو در روز غدیرخم نشنیدی که او دربارة علی (علیه السلام) چه گفت؟ ابوهریره گفت: بلی حاضر و شاهد بودم و شنیدم و حدیث غدیر را گفت.

اصبغ گفت: من گفتم پس تو (ابوهریره) به مضمون همان حدیث، دشمن دوست او و دوست دشمن وی هستی، ابوهریره در پاسخ درماند.

ص:56

15. گفتمان یک جوان با ابوهریره در مسجد کوفه

ابویعلی موصلی گفت: ابوهریره وارد مسجد کوفه شد، گروهی دور او را گرفتند. جوانی ایستاد و گفت: ای ابوهریره! تو را به خدا سوگند شنیدی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حق علی (علیه السلام) فرمود: هر که را من مولا هستم علی مولای اوست ...؟

ابوهریره گفت: آری من شاهد و حاضر بودم و گواهی می دهم.

16. گفتمان مردی با زید بن ارقم

ابوعبدالله شیبانی گفت: من در کنار زیدبن ارقم نشسته بودم، مردی آمد و پرسید: کدامتان زید بن ارقم هستید؟ گفتیم: این زید است. او گفت: تو را به خدایی که جز او خدایی نیست قسم می دهم آیا شنیده ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر که من مولای او هستم، علی مولای اوست ... ؟ زید گفت: آری.

17. گفتمان مرد عراقی با جابر انصاری

در کفایة الطالب آمده: در خانة جابربن عبدالله انصاری بودیم، علی بن الحسین و محمد بن حنفیه و ابوجعفر هم حضور داشتند، مردی عراقی وارد شد و به جابر انصاری گفت: تو را به خدا، حدیثی را که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده ای برای من باز گو. در جحفه غدیرخم بودیم و جمعی حضور داشتند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دست علی (علیه السلام) را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه ...

ص:57

علّامه امینی (رضی الله عنه) می نویسد: ابن کثیر از این حدیث بخشی را انداخته است و او در بدزبانی و خیانت کاری معروف است و به حدیث «دعوت علنی» هم دست برده، لیکن خوشبختانه روایت صحیح در منابع حدیثی و تاریخی آمده است.

18. گفتمان قیس بن سعد با معاویه دربارة حدیث غدیر

معاویه پس از شهادت امام حسن (علیه السلام) به عزم حج وارد مدینه شد. اهل مدینه به پیشواز رفتند و و میان او و قیس بن سعد بن عباده انصاری سخنانی مطرح شد.

قیس گفت: به خدا سوگند برای احدی از انصار، قریش و عرب و غیرعرب، حقی نیست جز برای علی و فرزندان او. معاویه از این کلام به خشم آمد و گفت: ای سعد این را از کی شنیده و آموخته ای؟ از پدرت یاد گرفته ای؟ قیس گفت: آن را از کسی شنیده و آموختهام که از پدرم بهتر بود و حقش بر گردن من از حق پدرم، بیشتر است. معاویه پرسید: او کیست؟

قیس گفت: علی ابن ابی طالب، دانای امّت و صدّیق آن، کسی که خدا در حق او آیه نازل فرموده است:

)قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب((1)

قیس همة آیه هایی که در شأن علی (علیه السلام) نازل شده بود، یاد کرد.

ص:58


1- رعد، 43.

معاویه گفت: صدّیق این امّت ابوبکر است و فاروق آن عمر و کسی که علم الکتاب در نزد اوست، عبدالله بن سلام است. قیس گفت: شایسته ترین فرد برای این نام ها کسی است که خدا در حق او نازل فرمود:

)افمن کان علیه بیّنۀ من ربه و یتلوه شاهد منه((1)

و کسی که رسول خدا در غدیرخم او را نشانده و گفت: هر که من مولای او هستم، علی مولای اوست... .

19. گفتمان دارمیّه حجونی با معاویه بر محور حدیث غدیر در سال های 50 -56

زمخشری در ربیع الابرار می نویسد: معاویه به عزم حج آمد. زنی را به نام دارمیّه حجونی احضار کرد، او زنی سیاهپوست و درشت اندام بود.

معاویه: می دانی تو را برای چه خواستم؟

دارمیه: سبحان الله من غیب نمی دانسته ام!

معاویه: برای این می خواستم که از تو بپرسم چرا علی را دوست می داری و مرا دشمن.

دارمیّه: مرا از پاسخ. معاف بدار.

معاویه: باید بگویی.

دارمیه: اگر مجبورم کنی، می گویم. من علی (علیه السلام) را برای عدالتش

ص:59


1- هود، 17.

و تقسیم برابرش دوست دارم و تو را بدین سبب دشمن می دارم که تو با کسی که با فضیلت تر از توست و به این مقام سزاوارتر است، جنگیدی. دارمیه از جمله به حدیث غدیر استناد جست.

20. سخن مستدل عمروأزدی با دشمنان امیرمؤمنان (علیه السلام)

شریک بن عبدالله، مفتی و قاضی کوفه روایت می کند: نزد عمرو ازدی از علی (علیه السلام) یادشد، او گفت: کسانی که از علی (علیه السلام) بد می گویند هیمنة آتشند، آن گاه فضائلی برای علی (علیه السلام) برشمرد و در پایان گفت: او صاحب غدیرخم است، آن زمان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از او نام برد و ولایتش را بر امت واجب و لازم دانست و فرمود: چه کسی برای شما از خود شما شایسته تر است؟ گفتند: خدا و رسول او داناترند. فرمود: هر که را من مولای او هستم، علی (علیه السلام) مولای اوست.

21. استدلال عمربن عبدالعزیز اموی متوفّای 101 ه_

نقل است از عمربن مورق که عمربن عبدالعزیز در شام مردم را بذل و بخشش می کرد. نزد او رفتم. قبیلة مرا جویا شد. گفتم از قریش. از طایفه­ام پرسید، گفتم بنی هاشم. پرسید از کدام قبیله، گفتم از پیروان علی؛ دست بر سینه نهاد و گفت: به خدا قسم من نیز از دوستان علی بن ابی طالب هستم. پس حدیث «من کنت مولاه ...» را خواند.(1)

ص:60


1- حلیة الاولیاء، 5/364.

22. استدلال مأمون عبّاسی با فقیهان به حدیث غدیر

در این گفتمان مفصّل، مأمون با فقهای دربار به بحث و مناظره پرداخته و بالاخره چنین گفته است: احدی از مهاجرین مانند علی بن ابی طالب (علیه السلام) در کنار رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ایستادگی ننموده است. او بود که همواره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را یاری کرد و در (شب مبیت) در رختخواب او خوابیده و خویشتن را فدای او نموده است و او بوده که همیشه مرزهای خطر را بسته، با پهلوانان درافتاده و هیچ وقت عقب ننشسته و پشت به دشمن نکرده است؟

و او را بر دیگران امیر و فرمانده قرار داده و احدی را بر او فرمانده و مافوق نکرده است، او به حلال ها و حرام ها داناترین بوده و صاحب ولایت در غدیرخم است.

)ان هذه تذکره فمن شاء اتخذ الی ربّه سبیلا((1)

همانا این، یک یادآوری است پس هر کس خواست راهی به سوی پروردگارش، پیش گرفت.

ص:61


1- مزمل، 19.

ص:62

فصل 6: غدیر در قرآن

اشاره

ارادة خداوند متعال بر این بود تا حدیث غدیر همچنان نو و تازه بماند و با گذشت روزگار، کهنه نگردد، پس آن را در آیه­هایی که امت مسلمان هر صبح و شام تلاوت می کنند، گنجانید تا در دل هر خواننده اثر کند و در گوش او طنین انداز شود.

1. آیة تبلیغ

اشاره

)یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس((1)

ای رسول! آنچه را که به تو از سوی پروردگارت نزول یافت، برسان و اگر چنین نکرده باشی رسالت او را نرسانده ای و خدا تو را از (گزند) آن مردم، صیانت فرماید.

ص:63


1- مائده، 67.

این آیه در روز هجدهم ماه ذی الحجه سال دهم هجرت، موسوم به حجةالوداع نازل گردید. وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به غدیرخم رسید، جبرئیل فرود آمد، پنج ساعت از روز گذشته بود، خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: ای محمد! خدا تو را سلام خوانَد و گوید: یا ایها الرسول...: برسان آنچه را بر تو از ناحیه پروردگارت در حق علی (علیه السلام) نزول یافت. از کاروانیان که بالغ بر یکصد هزار تن می بودند و عده ای به جحفه رسیده بودند فرمان ایست یافتند و دنباله کاروان هم ایستادند تا او علی (علیه السلام) را به مردم نشان دهد و آنچه در شأن او آمده، برساند و خبر دهد و چنان هم کرد.

این حدیث در نزد ما امامیه مسلم و قطعی است، لیکن ما در این جا تنها از طریق اهل سنت به آن می پردازیم.

علّامه امینی نام سی تن از مفسّران معروف را نام می برد که در شأن نزول آیة شریفه به ماجرای غدیر پرداخته اند که اولین آن ها محمدبن جریر طبری، و آخرین آن ها شیخ محمد عبده مصری است.

یک: محمدبن جریر طبری درگذشته به سال 310 ه_، از زید بن ارقم(1) می نویسد: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در بازگشت از حجةالوداع به غدیرخم رسید، ظهر بود و هوا بسیار گرم. فرمود: زیر

ص:64


1- کتاب الولایة فی طرق حدیث الغدیر.

درختان را جارو زدند و اعلام نماز جماعت کردند و ما همگی گرد آمدیم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطابه ای رسا ایراد فرمود و گفت: خدای تعالی این آیه بر من نازل و جبرئیل از سوی او مرا مأمور کرده که در همین جا بایستم و همه را آگاه کنم که علی بن ابی طالب برادر، وصّی، جانشین و پیشوای پس از من است و من از جبرئیل خواستم تا پروردگارم مرا از این کار معاف بدارد، چون می دانم پارسایان اندکند و آزاردهندگان نکوهشگر فراوان، که من با علی بسیار بودم و به او رو می کردم و توجه زیاد داشتم تا جایی که مرا «أُذُن» به معنای خوش باور گفتند و خدا فرمود: )و منهم الذین یوذون النبی و یقولون هو اذن قل اذن خیرلکم یومن بالله و یومن للمومنین((1)؛ و از آن ها کسانی هستند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را آزار می رسانند و گویند او «گوش» است. بگو گوش خیری است برای شما که به خدا ایمان و به شما اطمینان دارد. اگر می خواستم نام می بردم و تعقیبشان می کردم، لیکن از روی بزرگواری پوشاندم فقط خدا بدان خشنود است که آن رسالت را ابلاغ کنم.

ای مردم! بدانید که خدا او را (علی بن ابی طالب) برای شما سرپرست و پیشوا، منصوب فرمود. طاعت و پیروی اش را فرض گردانید فرمانش نافذ و سخنش گذرا است. هر که با او

ص:65


1- توبه، 61.

مخالفت کرد مورد لعن و نفرین است و آن کس که او را تصدیق نمود مورد لطف و رحمت است، پس بشنوید و فرمان برید که خدا مولای شما و علی (علیه السلام) امام و پیشوای شماست و پس از او امامت در فرزندان صلبی او تا روز قیامت است. حلالی نیست جز آنچه خدا و رسول او حلال کرده و حرامی نیست جز آنچه خدا و رسول او و آنان، حرام کرده اند. علم و دانشی نیست مگر آن که آن را در وجود من قرار داده و من آن را به او، علی (علیه السلام) منتقل کردهام پس، از راه او عدول نکنید و از پذیرش او سرباز نزنید، اوست که شما را به سوی حق ره می نماید و بدان عمل می کند. خدا منکر او را نخواهد آمرزید و توبه اش را نخواهد پذیرفت و بر خدا لازم آمده که انکار کنندة او را به شدت و برای همیشه عذاب فرماید. پس، علی (علیه السلام) پس از من با فضیلت ترین مردمان است مادامی که از آسمان روزی نازل می شود و آفریده ای باقی مانده است. نفرین بر مخالف او. این سخن من، سخن جبرئیل است از سوی خدا پس هر انسانی بنگرد که برای فردا چه پیش می فرستد.

ای مردم، محکم قرآن را بفهمید و به دنبال متشابه آن مباشید و متشابه را برای شما تفسیر نخواهد کرد مگر کسی که من دست او را گرفته و بازوی او را بالا بردهام و نشان دهندة او هستم برای شما. «انّ من کنت مولاه فهذا ...»: هر که را من مولای او بودهام اینک این علی مولای اوست. موالات او را خدا بر حق نازل

ص:66

کرده است و دو بار فرمود: آگاه باشید من رساندم و ادای وظیفه کردم و به گوش شما خواندم و توضیح دادم امامت و پیشوایی مؤمنین پس از من برای احدی جز او حلال نباشد و علی را آنقدر بالا برد که پاهای آن حضرت در برابر زانوان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفت و ادامه داد و فرمود: ای مردم! این برادر من، وصّی من، فراگیرندة علم و دانش من و جانشین من برای کسی است که به من ایمان آورده است... .

علّامه امینی پس از آن از افراد زیر نام می برد:

1. حافظ بن ابی حاتم، ابوسعد حنظلی رازی، م: 327؛

2. حافظ ابوعبدالله عاملی، م: 330؛

3. حافظ ابوبکر فارسی شیرازی، (م: 407 یا 411)؛

4. حافظ ابن مردویه (م: 323 – 416)؛

5. ابو اسحاق ثعلبی نیشابوری (م: 427 یا 437)؛

6. حافظ ابو نعیم اصفهانی (م: 430)؛

7. ابوالحسن واحدی نیشابوری (م: 468)؛

8. حافظ ابوسعید سجستانی (م: 477)؛

9. حافظ ابوالقاسم، حاکم حسکانی؛

10. حافظ ابوالقاسم ابن عساکر شافعی (م: 571)؛

11. ابوالفتح نطنزی؛

12. ابوعبدالله فخرالدین رازی شافعی (م:606)؛

13. ابوسالم نصیبی شافعی (م: 652)؛

ص:67

14. حافظ عزالدین رسعنی (م:661)؛

15. شیخ الاسلام ابو اسحق حموینی (م: 722)؛

16. سید علی همدانی (م:786)؛

17. بدرالدین ابن عینی حنفی (م: 855)؛

18. نورالدین ابن صباغ مالکی ملکی (م: 855)؛

19. نظام الدین قمی نیشابوری؛

20. کمال الدین میبدی (م: پس از 980)؛

21. جلال الدین سیوطی شافعی (م: 911)؛

22. سید عبدالوهاب بخاری (م: 932)؛

23. سید جمال الدین شیرازی (م:1000)؛

24. محمد محبوب العالم؛

25. میرزا محمد بدخشانی؛

26. قاضی شوکانی (م: 1250)؛

27. سید شهاب الدین آلوسی شافعی بغدادی (م: 1270)؛

28. شیخ سلیمان قندوزی حنفی (م: 1293)

و نفر آخر، شیخ محمد عبده مصری است. متوفای 1323 ه_،(1) او در تفسیر آیه می نویسد: ابن ابی حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر از ابی سعید خدری روایت کرده اند که آیه در روز غدیرخم در شأن علی بن ابی طالب نازل شده است.

علّامه امینی (رضی الله عنه) پس از یاد سی تن از مفسران اهل سنت می نویسد:

ص:68


1- تفسیر المنار 6/463.

حرف آخر

این ها احادیث و سخنانی بود که ما در تفسیر آیة شریفه و در شأن نزول آن در واقعة غدیرخم با طول و تفصیل آوردیم، که اولین طبری و آخرین محمد عبده مصری است و فخر رازی به سخنانی بالغ بر ده وجه اشاره دارد(1) و همین طور دیگران حرف ها و روایت هایی را مطرح کرده اند که برخی با حدیث شأن نزول مذکور منافات ندارد و برخی در تنافی اند و نشان ضعف و جهل در آن ها است.

)و انه لتذکرۀ للمتقین و انا لنعلم ان منکم مکذّبین((2)

و همان آن نوعی یادآوری است برای پارسایان و ما می دانیم برخی از شما تکذیب کننده اید.

2. اکمال دین

)الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا((3)

امروز برای شما دینتان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و خشنودم که اسلام دین و آیین شما باشد.

یکی از آیه هایی که در روز غدیر نزول یافته و در شأن امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، آیة فوق است.

ص:69


1- تفسیر، فخر رازی 3/635.
2- حاقه، 94.
3- مائده، 3.

امامیّه از روزگار نخست بر آن معنا اتفاق نظر دارند و پیشوایان حدیث و حافظان آثار از اهل سنت هم با آنان هم آوایند.(1)

علّامه امینی (رضی الله عنه) به نام و نشان مفسرانی می پردازد که بالغ بر شانزده تن هستند و گفته اند آیة اکمال، در ولایت علی (علیه السلام) نازل شده است. طبری به سند زید بن ارقم روایت کرده: آیه کریمه در روز غدیرخم در حق امیرالمؤمنین نازل شده(2) و سیوطی می نویسد: وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) علی را در روز غدیر منصوب داشت و ولایت او را اعلام کرد، جبرئیل این آیه را آورد: «الیوم اکملت ...» و آن روز هیجدهم ذی حجه(3) بود و ابونعیم اصفهانی در کتاب خود به نام «آنچه از قرآن در شأن علی (علیه السلام) نازل شده است» و خطیب بغدادی در کتاب تاریخ خود، و ابن مغازلی شافعی، حاکم حسکانی و ابن عساکر دمشقی و خطیب خوارزمی و سبط ابن جوزی و جلال الدین سیوطی و دیگران آورده اند. و سیوطی آن را از آیاتی برشمرده که در سفر نزول یافته اند.

)کلا انه تذکرۀ فمن شاء و ما یذکرون الا ان یشاء الله((4)

ص:70


1- تفسیر، طبری 6/198، قصه اعرابی.
2- الولایة.
3- تفسیر الدر المنثور، 28/ 259؛ انفال 1/31
4- مدثر، 54 و 56.

هرگز، همانا آن فقط یک یادآوری است. پس هر کس خواست آن را یاد کرد و یاد نمی کنند مگر آن که خدا خواهد.

3. عذابی که رخ داد

اشاره

)سأل سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع من الله ذی المعارج((1)

این آیه از آیاتی است که پس از نصّ غدیر خم نازل گردیده و شیعه بر آن اذعان دارد و انبوهی از دانشمندان اهل سنت هم در کتاب های تفسیر و حدیث خود آن را آورده اند.

علّامه امینی (رضی الله عنه) آن گاه به بیست و نه مورد اشارت دارد که اولین، ابوعبیدة هروی در کتاب تفسیر «غریب القرآن» است: وقتی آیة تبلیغ نزول یافت و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آنچه را که باید برساند، ابلاغ فرمود و مطالب پخش شد، شخصی به نام ابن نضر عبدری آمد و خطاب به پیامبر گفت: ای محمد! ما را از سوی خدا فرمان دادی به وحدانیت خدا شهادت دهیم و رسالت تو را گواهی کنیم و به نماز و روزه و حج و زکات، ایمان داشته باشیم و پذیرفتیم به این اندازه راضی نشدی تا پسر عمویت را بالا بردی و او را بر ما فضیلت بخشیدی و گفتی: هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. آیا این هم

ص:71


1- معارج، 1 و2.

از خداست؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: قسم به خدایی که جز او معبودی نیست این امر از سوی خداست. آن مرد به سوی مرکب خود راه افتاد و می گفت: خدایا اگر آنچه را که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید حق باشد از آسمان بر ما سنگ بباران و یا عذابی دردناک برای ما بیاور. او به مرکب خود نرسیده بود که خود او را با سنگ ریزه ای که بر سرش افتاد و از پایین اش بیرون آمد، در جا کشت و خدا آیه «سأل سائل ...» را فرو فرستاد.

علّامه امینی (رضی الله عنه) از بیست و هشت تن دیگر نام می برد که عبارتند از:

1. ابوبکر نقاش موصلی بغدادی (م:351)، در تفسیر شفاء الصدور؛

2. ابواسحاق ثعلبی نیشابوری (م: 327 یا 437)؛ در تفسیر الکشف و البیان؛

3. حاکم ابوالقاسم حسکانی در کتاب «دعاۀ الهداۀ الی أداء حق الموالاة»؛

4. ابوبکر یحیی قرطبی (م: 567)؛

5. شمس الدین ابوالمظفر، سبط ابن جوزی حنفی (م:654)،

6. شیخ ابراهیم بن عبدالله یمنی وصابی شافعی در کتاب «الاکتفاء فی فضل الاربعة الخلفاء»؛

7. شیخ الاسلام حموینی (م: 722)؛

ص:72

8. شیخ محمد زرندی حنفی در کتاب «معارج الوصول» و همچنین در درر السمطین؛

9. شهاب الدین احمد دولت آبادی (م: 849)؛

10. نورالدین ابن صباغ مالکی مکی (م: 855)؛

11. سید نورالدین حسنی سمهودی شافعی (م: 911) در کتاب «جواهر العقدین»؛

12. ابوالسعود عمادی (م: 982)؛

13. شمس الدین شربینی قاهری شافعی (م: 977)؛

14. سید جمال الدین شیرازی (م: 1000) در کتاب «الاربعین فی مناقب امیرالمؤمنین»؛

15. شیخ زین الدین مناوی شافعی (م: 1031)؛

16. سید ابن عیدروس حسینی یمنی (م: 1041) در کتاب «العقد و السرّ المصطفوی»؛

17. شیخ احمد باکثیر مکی شافعی (م: 1047) در کتاب «وسیلة المآل فی عدّ مناقب الآل»؛

18. شیخ عبدالرحمن صفوی؛

19. شیخ برهان الدین علی حلبی شافعی (م: 1044)؛

20. سید محمود بن محمد قادری در کتاب «الصراط السوی فی مناقب النبی»؛

21. شمس الدین حنفی شافعی (م: 1181)؛

22. شیخ محمد صدرالعالم در کتاب «معارج العلی فی مناقب المرتضی»؛

ص:73

23. شیخ محمد محبوب العالم در کتاب «تفسیر شاهی»؛

24. ابوعبدالله زرقانی مالکی (م: 1122)؛

25. شیخ احمد بن عبدالقادر حفظی شافعی در کتاب «ذخیرة المآل فی شرح عقد جواهر اللآل»؛

26. سید محمد بن اسمعیل یمانی (م: 1182) در کتاب «الروضة الندیة فی شرح التحفة العلویة»؛

27. سید مؤمن شبلنجی شافعی؛

28. شیخ محمد عبده مصری (م: 1323).

و او سپس، ایراد ابن تیمیّه را به آن حدیث اشاره کرده و ما بدان پاسخ خواهیم داد.

)و ان تکذبوا فقد کذّب امم من قبلکم و ما علی الرسول الا البلاغ المبین((1)

و اگر تکذیب می کنید، مردمانی پیش از شما نیز تکذیب کرده اند و بر رسول و فرستاده، جز ابلاغ روشن، وظیفه ای نیست.

نظری در حدیث مزبور

علّامه امینی (رضی الله عنه) فصلی گشوده و شبهات ابن تیمیّه را دربارة «عذاب واقع» مطرح و جواب داده است و ما تنها خلاصه ای از آن بحث را می آوریم.

ص:74


1- عنکبوت، 18

دیدید که تفسیر و خبر در بیان سبب نزول آیة «عذاب واقع» یکی اند و حتی ادبا و شاعران در آن باره شعر سروده اند.(1)

و این تنها ابن تیمیّه است که برابر خصلت نکوهیده اش مبنی بر لجبازی و عناد، آن را منکر و القای شبهه کرده است.(2)

علّامه هفت شبهه از او نقل و به پاسخ آن می پردازد:

1. در حدیث غدیر سخن از ابطح به میان آمده و آن در مکه واقع است نه در مدینه.

ج. او متوجه نشده که ابطح و بطحاء گاهی اسم خاص است و گاهی اسم عام و به طور کلی هر مسیل شنزار را گویند که جز بطحاء مکه، در مدینه و جاهای دیگر هم از آن یاد شده است.(3)

2. سورة معارج مکّی است، پس آیه به ده سال قبل از غدیرخم مربوط می شود.

ج. بعضی سوره ها مکی و بعضی دیگر مدنی اند و برخی سوره ها هم، چند آیه اش مکی و چند آیة دیگر مدنی اند. آن گاه علّامه امینی رضی الله عنه به نام چند سوره اشاره می کند که با وصف مکی بودن، چند آیة آن مدنی هستند که سورة معارج از آن جمله است.(4)

ص:75


1- ابو محمد غسانی از شاعران قرن چهارم.
2- منهاج السنة 4/13.
3- صحیح بخاری، 1/18 و 175؛ صحیح مسلم، 1/282 ، معجمالبلدان 2/213 و...
4- ر.ک: الغدیر، 1/257 – 255.

3. کلام خدای تعالی «و اذا قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارۀ من السماء»(1)؛ به اتفاق همه اندکی پس از جنگ بدر و سال ها پیش از غدیرخمّ نازل شده است(2).

ج. گویا ابن تیمیّه می پندارد آن کس که این همه احادیث هماهنگ را روایت می کند، آنچه را که حارث بن نعمان کافر به زبان آورده و همان آیه نازل شدة سابق را در قالب دعا در آن روز تکلم کرده است و خوانندة این اخبار به دروغ بودن این پندار به جدّ آگاه است. آیا در این روایت ها جز این است که (حارث و یا جابر) این کلمات را به زبان آورده است، حالا چه در بدر نازل شده باشد یا در احد؛ پس از آن کفر و الحاد خود را آشکار کرده است. ولی ابن تیمیّه درصدد آن است که علت ها را برای ابطال حق ثابت، فراوان نشان دهد.

4. این آیه در مکه نازل شده و در آن جا عذابی نازل نشده؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان آنان بوده است.

ج. ملازمه ای نیست میان نازل نشدن عذاب بر مشرکان در مکه و بین نزول آن بر این مرد به خصوص. زیرا افعال

ص:76


1- انفال، 32.
2- صحیح مسلم، 2/468؛ صحیح بخاری 2/125؛ تفسیر فخر رازی 7/467.

خداوند دارای حکمت است در جایی آن حکمت، اقتضایی دارد و گاهی ندارد. در صحیح نیز آمده وقتی قریش نافرمانی کردند و به اسلام نگرویدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نفرین فرمود و آنان به قحطی و گرسنگی مبتلا شدند چنان که از شدّت گرسنگی آسمان را دودی می پنداشتند.(1)

5. در صورت ثبوت چنان جریانی، همانند ماجرای فیل، فراوان نقل می شد. ولی آن جز از طریق ضعیف و ناشناخته نقل شده است.

ج. ابن تیمیّه، قیاس مع الفارق کرده است. این حادثه فردی در جامعه خلأ بزرگ ایجاد نمی کرد و انگیزه هایی هم وجود داشت که موجب پنهان کاری می شد، چنان که در اصل غدیر نیز چنان کردند. ولی خدا خواست نور خویش را تمام و کمال بخشد. ادعای او که طبقات مفسران به آن تعرض نکرده اند گزافه گویی آشکار است. ما سخنان حاملان حدیث را در آن مورد نقل کردیم و صحابی های بزرگی مانند حذیقه بن یمان و سفیان بن عیینه مشهور در دانش و حدیث و تفسیر؛ اما چه باید کرد که این ابن تیمیّه سند حدیث را ناشناخته و متن آن را مناقشه می کند چون با خط و ربط او نمی سازد.

ص:77


1- النهایة، ابن اثیر .38/124.

6. از آن روایت بر می آید که آن مرد، مسلمان بوده و به معارف پنجگانه اعتراف داشته و در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر هیچ مسلمانی عذاب نازل نشده است.

ج. از آن حدیث هم چنان که مسلمانی او معلوم می شود، کفر و ارتداد او هم آشکار است. پس از آن که کلام رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را منکر گشته است و عذاب بر او در حین مسلمانی اش نزول نیافته بلکه در زمان کفر و ارتدادش نازل گردیده است. چنان که بر جمره دختر حارث نیز نزول یافت.(1)

7. حارث بن نعمان در میان صحابی معروف نیست و ابن عبدالبّر و دیگران از او نام نبرده اند.

ج. کتاب های تراجم اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نام همه را نیاورده اند و حتی در مستدرک ها هم که همه برای تکمیل آن ها نگاشته شده، باز نیامده است. ابن حجر نیز در آغاز کتاب الاصابة می نویسد: هر کس به علوم دینی و دانش حدیث نبوی، اشراف داشته باشد، می داند که گروهی از حافظان به گردآوری نام صحابه اهتمام ورزیده اند، تا آن جا که می نویسد: حتی به ده یک نام های اصحاب وقوف نیافته اند. ابن عبدالبّر در

ص:78


1- خصائص کبری 2/79؛ الاصابة 1/276.

استیعاب به نام و کنیة سه هزار و پانصد تن اشاره دارد و در اسدالغابة به یاد نام هفت هزار و پانصد و پنجاه و چهارتن پرداخته است و ما پیشتر گفتیم که تعداد حاضران در حجةالوداع متجاوز از یکصد هزار نفر بوده است، علاوه بر آن که ممکن است برخی از مصنّفان نام او را به سبب ارتدادش، ذکر نکرده اند.

)و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لاهدی و لا کتاب منیر((1)

و بعضی مردم دربارة خدا بدون علم و آگاهی با وجود چراغ هدایت و کتاب روشنگر، جدال و بگو و مگو می کنند.

ص:79


1- لقمان، 20.

ص:80

فصل 7: عید غدیر در اسلام

اشاره

از اموری که سبب جاودانگی و نشر حدیث غدیر شده است. آن که روز غدیرخم، عید اتخاذ گردیده و شبِ آن، برای عبادت و خضوع به درگاه ربوبی و انواع نیکوکاری قرار داده شده است. در این جا دو نکته قابل ذکر است:

یک: این عید به شیعه اختصاص نداشته و ندارد، هر چند که آنان علاقه و وابستگی فراوانی به آن دارند و مسلمانان دیگر هم این روز را عید می گرفته اند.(1)

دو: آغاز عید گرفتن روز غدیرخم به زمان خود صاحب رسالت بر می گردد.(2)

ص:81


1- الاثارالباقیة، بیرونی، 334؛ مطالب السؤول، محمدبن طلحه، 53؛ وفیات الاعیان 1/60؛ 2/223؛ التنبیه و الاشراف، 221؛ دمیة القصر، 38.
2- رک: الغدیر، 1/269 و 270.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به همه حاضران از جمله شیخین، بزرگان قریش و سرشناسان انصار و مادران مؤمنان همه حضور داشتند، امر فرمود: به امیر مؤمنان (علیه السلام) وارد شوند و انتصاب آن حضرت را به مقام ولایت تهنیت گویند.

حدیث تهنیت

اشاره

برابر گزارش علّامه امینی (رضی الله عنه) با استناد به کتب و راویان معتبر، حدیث تهنیت را شخصیت های معروفی نقل کرده اند، که تعدادشان به بیش از شصت می رسد و ما تنها مواردی را ذکر می کنیم.

چنانکه گفتیم تهنیت گویی به امیر مؤمنان از همان روز انتصاب به مقام ولایت آغاز شده که بسیاری از محدثان ضمن گزارش حدیث غدیر به نقل آن پرداخته اند و ما عرض تبریک و تهنیت را در دو بخش یاد می کنیم. در بخش نخست، تهنیت گویی به طور کلی که از سوی همه مطرح است و در بخش دوم، تهنیت گویی به ویژه شیخین.

بخش نخست

محمدبن جریر طبری از زیدبن ارقم: ... رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بیانانی تأکید فرمودند که بر علی به عنوان امیرالمؤمنین سلام گویند و سپس باز بیاناتی فرمودند و مردم عکس العمل نشان داده و گفتند: آری، شنیدیم و امر خدا و رسول خدا را با جان و دل مطیع هستیم و اوّلین کسانی که دست بر دستان

ص:82

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) گذاشتند و بیعت کردند عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر و بقیه مهاجران و انصار و دیگران تا آن که نمازهای ظهر و عصر در یک وقت خوانده شد و برنامه ادامه داشت و نمازهای مغرب و عشاء نیز با هم خوانده شد و امر عرض تبریک سه روز دوام پیدا کرد.(1)

بخش دوم

علامة امینی (رضی الله عنه) به شصت مورد از تهنیت گویی شیخین از کتاب ها و راویان پرداخته است:(2)

اخطب خوارزمی، از براءبن عازب: در حجةالوداع با رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش می رفتیم در میان مکه و مدینه بودیم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرود آمد و اعلان نماز جماعت کرد و دست علی را گرفت و گفت: آیا من به مؤمنان از خودشان شایسته تر نیستم، گفتند: آری که هستی.

فرمود: این (علی)، ولی و سرپرست کسی است که من ولی و سرپرست اویم و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صدایش را بالا برد. در اینجا عمربن خطّاب با علی (علیه السلام) دیدار کرد و گفت: گوارا باشد برای تو ای پسر ابی طالب، مولای من و هر مرد و زن مؤمن شدی.(3)

ص:83


1- الولایة طبری، احمدبن محمد طبری مشهور به خلیلی در کتاب مناقب علی بن ابی طالب و... .
2- ر.ک: الغدیر، امینی 1/272.
3- المناقب، 94.

عبدالله بن محمدبن ابی شیبه، از براء بن عازب.(1)

پیشوای حنبلی ها از براءبن عازب.(2)

حافظ ابوجعفر محمد بن جریر طبری(3) و موارد دیگر با اندک تفاوتی در برخی مفردات حدیث ها.

بازگشت به اول

به دنبال عمل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در عید قرار دادن روز غدیرخم، خود علی (علیه السلام) در سالی که روز غدیرخم مصادف با روز جمعه شده بود سخنرانی غرایی فرمود بدین مضمون که امروز، خدا بر شما مسلمانان دو عید(4) را جمع کرد و پیشوایان معصوم از عترت طاهره هم آن را شناخته و آن را عید نامیده و به بیان فضیلت روز غدیر پرداخته اند.(5)

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) سوال شده آیا برای مسلمانان عیدی با فضیلت تر از فطر و اضحی و جمعه و روز عرفه، قرار داده شده است؟ امام فرمود: آری، با فضیلت ترین و بزرگ ترین و شریف ترین آن ها در نزد خدا روزی است که خدا دین خود را در آن روز تکمیل کرده و آیه )الیوم اکملت

ص:84


1- المصنّف، 12/78، حدیث 12167.
2- المسند، 4/281.
3- تفسیر طبری، 3/428.
4- (جمعه و غدیر) این خطبه را شیخ طوسی با سند خود در مصباح المتهجد، 524، آورده است.
5- الکافی، محمد بن یعقوب کلینی 1/303 و 204؛ خصال صدوق 1/264.

لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا( را نازل فرموده است. راوی می پرسد: آن، چه روزی است؟ امام در جواب فرمود: پیامبران بنی اسرائیل هنگامی که می خواستند برای خود جانشین تعیین کنند، آن روز را عید قرار می دادند و آن روزی است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) علی را به امامت منصوب فرمود و آیة اکمال دین و اتمام نعمت نازل گردید و خدا بدان وسیله دین را کمال بخشید و نعمت را تمام فرمود ...

با این وجود، تعجب از نویری و مقریزی است(1) که چگونه عید غدیر را از ساخته های آل بویه قلمداد کرده و بر روی حقیقت پرده کشیده­اند، در حالی که زمانی امام صادق (علیه السلام) راجع به عید غدیرخم، صحبت کرده که هنوز نطفة آل بویه منعقد نشده بوده است.

)فوقع الحق و بطل ما کانوا یعملون فغلبوا هنالک و انقلبوا صاغرین((2)

پس حق، رخ نمود و آنچه آن ها می کرده اند، باطل شد و آن جا مغلوب و خوار و زبون گشتند.

تاج گذاری روز غدیر

پس از آن که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) علی بن ابی طالب (علیه السلام) را به مقام

ص:85


1- خطط مقریزی 2/222؛ النهایه الارب فی فنون الادب 1/177.
2- اعراف، 117 و 118.

وصایت و جانشینی منصوب داشت، شایسته بود که برای آن نشان و علامتی تعیین فرماید.

در خاندان سلطنتی، تاج های جواهرنشان متداول بوده و در میان عرب، عمامه شناخته شده است که بزرگان و اشراف آن را بر سر می نهادند، و گفته اند: «العمامة تیجان العرب»(1) عمامه تاج عرب هاست.

بر این اساس، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) را معمّم کرد و با دست شریفش عمامه ای بر سر علی بست. و آن عمامه «سحاب» نام داشت. روز غدیرخم آن عمامه را بر سر علی نهاد و تحت الحنک را در پشت سر، آویخت و به روایتی از دوش چپ و راست، تحت الحنک را باز کرد.

غزالی گفته است: علی (علیه السلام) عمامه ای داشت به نام «سحاب» و آن را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر سر علی (علیه السلام) نهاد و چه بسا علی (علیه السلام) در حالی که آن را بر سر داشت، نزد وی می آمد و پیامبر می فرمود: «اتاکم علیّ فی السحاب»: علی در سحاب آمد. این است معنای این که علی در سحاب آمد نه آنچه برخی جاهلان و معاندان می پندارند و به شیعه نسبت می دهند که علی (علیه السلام) در ابر آمد!

پس روز غدیر روز تاج گذاری امام نخستین و بزرگ ترین عید برای دوستداران امیرمؤمنان است.

ص:86


1- تاج العروس، 2/12؛ النهایة، ابن اثیر.

)وجوه یومئذ مسفرة * ضاحکة مستبشرة * و وجوه یومئذ علیها غبرة * ترهقهاقترة((1)

صورت هایی در آن روز، باز، خندان و شادابند و روی هایی در چنان روز گردآلودند و بر آن ها غبار اندوه نشسته است.

سخنان بزرگان حدیث، پیرامون سند حدیث غدیر

سخنان بزرگان حدیث، پیرامون سند حدیث غدیر(2)

این فصل را بدان جهت نگشودیم که نیازی به اثبات صحت و تواتر آن داشته­ایم، که صحت و متواتر بودن آن مانند آفتاب در میان آسمان است. چه کسی می تواند صحت حدیث غدیر را انکار کند که بیشتر رجال سند آن، رجال صحیحین هستنند، و چه عنادی ممکن است وجوه داشته باشد که احدی تواتر آن را مورد تردید قرار دهد!؟ که بزرگانی از دور و نزدیک به تواتر لفظی و معنوی آن شهادت داده اند و بیشتر مؤلفان در زمینة حدیث و تاریخ و تفسیر و کلام، دربارة آن حدیث، کتاب ویژه نوشته اند و ضمن نقل، به صحت اسناد و اعتبار رجال گزارشگر آن اعتراف نموده اند.

علّامه امینی (رضی الله عنه)  به نام و نشان چهل و سه تن از ایشان گاه به تفصیل و گاه به اجمال پرداخته است.

حافظ ابوعیسی ترمذی: این حدیث (حدیث غدیر) حدیثی حسن و صحیح است.(3)

ص:87


1- عبس 37 – 40.
2- رک: الغدیر 1/294 -313.
3- صحیح ترمذی، 2/298.

طحاوی: اسناد آن، صحیح است و احدی در درستی راویان آن حرفی ندارد.(1)

محاملی بغدادی هم آن را حدیثی صحیح دانسته است.(2)

حاکم در مستدرک خود، و محمد عاصمی گوید: این حدیث را همة امت مسلمان، تلقی به قبول کرده­اند و آن، موافق اصول است.(3)

عبدالبّر قرطبی، حدیث غدیر را پس از یاد حدیث مؤاخاة و برادری و حدیث رایت و پرچم، آورده و گفته است همه این ها آثار هستند.(4)

ابن مغازلی نیز می نویسد: این حدیث، صحیح است و بیش از یکصد تن آن را روایت کرده اند و از آن جمله اند: «عشرة مبشرة»: ده تن مژده داده شده و آن فضیلت منحصر به شخص علی (علیه السلام) است و احدی در آن، شریک وی نیست.(5) و ابوالفرج ابن الجوزی حنبلی در مناقبش و سبط ابن جوزی حنفی در تذکره می نویسد: اگر کسی بگوید کلام عمر به علی «اصبحت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنة» ضعیف است می گویم نه، اصل حدیث، صحیح است.

ص:88


1- مشکل الآثار، 2/308.
2- الامالی.
3- زین الفتی.
4- الاستیعاب 2/373.
5- المناقب، 27.

همچنین ابن ابی الحدید معتزلی(1) و گنجی شافعی(2) و ابوالمکارم سمنانی(3) و شمس الدین ذهبی(4) و ابن کثیر شافعی دمشقی(5) و نورالدین هیثمی(6) و شمس الدین جزری(7) و ابن حجر عسقلانی(8) و ابوالخیر شیرازی(9) و شهاب الدین قسطلانی(10) حدیث غدیر را صحیح دانسته اند.

ابن حجر هیثمی می نویسد: شیعه به حدیث غدیر استدلال کرده و آن حدیث صحیحی است و شکی دربارة آن نیست و شانزده تن از صحابه آن را روایت کرده­اند.

در روایت احمد نیز آمده که سی تن آن را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده­اند و بسیاری از اسناد آن، صحیح و حسن است و در صحت آن به سخن کسی که می گوید علی (علیه السلام) در آن زمان در یمن بوده، اعتنایی نیست او در آن موقع برگشته بود...(11)

جمال الدین حسینی شیرازی و دیگران نیز حدیث غدیر را به صحت و درستی توصیف کرده اند.

ص:89


1- شرح نهج البلاغه، 2/449.
2- کفایة الطالب /15.
3- العروة الوثقی.
4- طریق حدیث الولایة، تألیف ویژه درباره غدیرخم.
5- در کتاب تاریخ خود 5/209.
6- مجمع الزوائد، 2/104 -109.
7- اسنی المطالب.
8- تهذیب التهذیب 67/337 -339.
9- ابطال الباطل.
10- المواهب اللدنیة، 7/13.
11- الصواعق المحرقة، 25.

«و سخن راست و عادلانه پروردگار تو به تمام و کمال رسید دگرگون کننده ای برای سخنان او نیست. اوست شنوای دانا و اگر از بیشترین مردم روی زمین پیروی کنی تو را از راه خدا گمراه می کنند که آن ها جز از ظن و گمان تبعیت نمی نمایند و تنها حدس می زنند و بس».(1)

داوری پیرامون سند حدیث غدیر

)و ان احکم بینهم بما انزل الله و لا تتبع اهوائهم((2)

و این که میان آنان با آنچه خدا نازل فرمود داوری کن و به دنبال هواها و خواهش های آنان مباش.

نتیجة بحث و بررسی نهایی آن شد که جماعت زیادی از دانشمندان امت مسلمان و حافظان حدیث و رؤسای مذهب (سنت و جماعت) حدیث غدیر را روایت و به صحت و درستی آن اطمینان آشکار کرده اند. لیکن در این میان تعدادی اندک پیدا شده اند که بر اثر عصبیت و به دنبال کینه و عداوت دربارة امیر المؤمنین (علیه السلام) یاوه بافته و گزاف گفته اند(3) و دربارة آنان، شعر آن شاعر صادق است که گفته:

فان کان لایدری فتلک مصیبة

و ان کان یدری فالمصیبة اعظم!

اگر او نمی دانسته است (با وجود این همه نقل) آن

ص:90


1- انعام، 115 -116.
2- مائده، 49.
3- ر.ک: مشکل الاثار، طحاوی 2/308.

مصیبتی است و اگر می دانسته است (و انکار کرده) پس مصیبت بزرگتر است.

و ما با چنان کسانی آن گونه برخورد می کنیم که خدای سبحانه به ما فرمان داده است:

)و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً((1)

وقتی مردمان نادان با ایشان هم سخن شوند در پاسخ آن ها سلام گویند و بس.

بعضی هم ناشیانه گفته اند: حدیث غدیر در غیر کتب صحاح آمده است(2): غافل از آن که آن را ترمذی در صحیح خود و ابن ماجه در سنن و دارقطنی به چند طریق روایت کرده اند. از همین جا ارزش سخن کسی که در صحت حدیث غدیر، بدان جهت خدشه وارد کرده که آن، درصحیحین شیخین (مسلم و بخاری) نیامده است، معلوم می شود. زیرا دیگران آن حدیث را صحیح و اجماع جمهور اهل سنت را بر آن، نقل کرده­اند و گفته­اند چه بسیار حدیث صحیحی که شیخین نیاورده اند.(3) وآنگهی به اعتراف بزرگان حدیث، مسلم و بخاری همه احادیث صحیح را در کتاب هایشان (صحیحین) گرد نیاورده اند، در حالی که برخی سرشناسان اهل سنت آن

ص:91


1- فرقان، 63.
2- المقاصد، تفتازانی، 290؛ منهاج السنة. ابن تیمیّه 4/85؛ سهام الثاقبة، هروی؛...
3- الصراط السوی فی منقب آل النبی؛ ر.ک: الغدیر 1/304.

حدیث را یاد کرده و افزون بر صحت، به تواتر آن نیز حکم کرده اند.

آن گاه علّامه امینی (رضی الله عنه) از سی تن از سرشناسان اهل حدیث نام برده که حدیث غدیر را با سندهای صحیح و حسن آورده اند و بعضی از آنان از اساتید شیخین در کتاب های صحیحشان هستند.(1)

نمی­دانم بعضی از این افراد چقدر به ساحت قدس خداوند رحمن جرأت و جسارت دارند که به علمای بزرگ خود افترا بسته­اند و در عین حال که در تواتر یک حدیث نقل هشت صحابی را کافی دانسته­اند وقتی به حدیث غدیر می رسند نقل یکصد و ده تن را کافی نمی دانند و شبهه زایی می­کنند!(2)

و از همه شگفت تر، کار احمد امین مصری است، او می نویسد: حدیث غدیر را شیعه از براء بن عازب روایت نموده اند؛ در حالی که شما خوانندة محترم می دانید که بهره براء بن عازب در روایت های اهل سنت، بیشترین است، لیکن چه باید کرد که احمد امین، خوش دارد آن را فقط به شیعه مستند کند تا به زعم خود از اعتبار آن بکاهد و این کار از

ص:92


1- نک: الغدیر 1/82 -93.
2- راجع به تواتر حدیث «الائمة من قریش» ر.ک: الفصل، ابن حزم 4/89؛ تاریخ، ابن کثیر 7/289؛ تهذیب التهذیب 7/409؛ الاصابة 2/512.

شخصی چون او تازگی ندارد. او در کتاب های صبح الاسلام، ضحی الاسلام و ظهرالاسلام خود چه بسیار دسته گل ها به آب داده است.

)... کبرت کلمۀ تخرج من افواههم ان یقولون الا کذباً * فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفاً((1)

چه سخن بزرگی از دهانشان بیرون می آید که جز دروغ به زبان نمی آورند و شاید تو بر آثار ایشان افسوس بخوری که به این حدیث ایمان نیاورده­اند!

معنا و مفهوم حدیث غدیر

از آنچه گذشت، شکی باقی نمی ماند که حدیث غدیر از ناحیة مقدس نبوی، صادر شده و از دو لب مبارک او شنیده شده است، پس در صحت سند حدیث، حرفی نیست.

اما دلالت آن بر امامت مولای ما امیرالمؤمنین (علیه السلام)، می گوئیم: ما در هر چیز بتوانیم شک کنیم در این امر شک و تردید نداریم که کلمة «مولا» چه نص باشد در آن معنا که ما می گوییم و چه لفظ مشترک باشد در چند معنا و اعم از آن که مقام عاری از قرینه باشد یا توأم با آن، آن جماعت حاضر در صحنة غدیرخم و شخصیت های بعد همین معنای «اولی» و سزاوارتر را فهمیده اند که از آن جمله بوده اند:

ص:93


1- کهف، 5 و 6.

خود امیرالمؤمنین و حسان بن ثابت، قیس بن سعد، محمد بن عبدالله حمیری، عمروعاص و کمیت اسدی، سید اسماعیل حمیری، عبدی کوفی، ابوتمام و دیگران.(1)

و کسانی که آن را در قالب شعر به زبان نیاورده اند در نثر به آن تصریح کرده­اند. همانند حارث بن نعمان فهری (جابر) در قصه «عذاب واقع» علاوه بر آنچه در گفتمان هایی که به بیان آن ها پرداخته ایم معنای «مولا» به طور قطع «اولی» و سزاوارتر تلقی شده و حتی این معنا بر بانوان پرده نشین هم پوشیده نبوده همانند دارمیه حجونیه.(2)

علّامه امینی (رضی الله عنه) آن گاه از چهل و دو تن از مفسران نام می برد که «مولا» در معنای سزاوارتر تفسیر کرده اند.

معنای کلمة «مولا»

واژة «مولا» که در حدیث غدیر آمده است یا به معنای «أولی» است و یا آن، یکی از معانی کلمه است و سخن مفسران و محدثان بر این است که مراد از کلمة مولا در آیة سورة حدید «أولی» است و از آنان است: ابن عباس، کلینی، فرا، معمربن مثنی و بیست و هفت تن دیگر و گروهی هم آن را یکی از معانی مولا دانسته اند که علّامه از تعدادی نام می برد.(3)

ص:94


1- به همه این موارد در بخش شاعران غدیر اشاره خواهد شد.
2- ربیع الابرار، زمخشری، باب چهل و یک؛ ماجرای حج معاویه، ر.ک: العقد الفرید 14/162.
3- از جمله: در صحیح بخاری، 7/240؛ تفسیر ابی السعود در حاشیه تفسیر رازی 8/72.

روایت های تفسیر «مولا»

علّامه امینی (رضی الله عنه) در فصلی به بیان این معنی پرداخته که روایت هایی که کلمة مولا دارند، حدیث غدیر را برای ما معنا کرده اند؛ از جمله از علی بن ابی طالب (علیه السلام) سوال کردند که معنی کلام نبوی که فرموده: «من کنت مولاه فعلی مولاه» چیست؟ علی (علیه السلام) در پاسخ فرمود: رسول خدا مرا فرمود ایستادم و مرا منصوب داشت پس هر کس با من مخالفت کرد گمراه شد.(1)

)هذا صراط ربک مستقیماً قد فصلنا الایات لقوم یذکّرون((2)

این است راه مستقیم پروردگار تو و ما آیه ها و نشانه ها را توضیح دادیم برای کسانی که غافل نیستند.

روزة روز غدیر خم

از آن جا که با نصب امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر خلافت و جانشینی، روز غدیرخم روز اکمال دین و اتمام نعمت است، چنین روزی روز تقرب به خدا و فرصت عبادت و بندگی است. نماز، دعا، روزه، احسان و اطعام در آن، مستحب است. جشن و ابراز شادمانی، در آن روز امری پسندیده است.

خطیب بغدادی از ابوهریره روایت کرده است:

ص:95


1- زین الفتی، عاصمی، ر.ک: الغدیر 1/387-390.
2- انعام/136.

)من صام یوم ثمان عشر من ذی الحجة، له صیام ستین شهراً و...(

هر کس هیجدهم ماه ذی الحجة را روزه بدارد، روزة شصت ماه برای او نوشته می شود.

حدیث شناسان، سند این حدیث را تأیید نموده اند.

ص:96

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109